خلافت الاهي

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

خلافت الاهي

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

خلافت الاهي

مخلوقات وجود دارد؛ مخلوقاتي كه مقامشان چندان عالي است كه گويا در مرز مقام وجوبي قرار گرفته‌اند؛ چنان‌كه در دعا آمده است:

لا فرقَ بينك وبينهم الاّ انّهم عبادك وخلقك؛(1) «ميان تو و آنان فرقي نيست جز آنکه آنان بندگان و آفريدگان توانَد». كارهايي كه خدا مي‌کند از آنان سر مي‌زند، با اين فرق كه كارهاي خدا استقلالي است و آنها با كمك و اذن خدا كارها را انجام مي‌دهند؛ در مورد اينان تعبير مي‌شود كه خليفة خدايند.

 

منظور از خليفه در آية مذكور چيست؟

در قرآن كلمة خليفه و جمع آن خلفاء و خلائف، در موارد بسيار به كار رفته است. در مورد كلمة مفرد خليفه:

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً؛(2)«و ياد کن از هنگامي كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من روي زمين جانشيني قرار خواهم داد».

يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ؛(3)و (4)«اي داوود! راستي که ما تو را در زمين خليفه قرار داديم، پس در ميان مردم به حق داوري كن».

و در بقية موارد، آيات دربارة انسان‌هايي است كه خلفاء يا خلائف ناميده شده‌اند.

در مورد خلافت حضرت داوود(عليه السلام) وقتي آيه را بررسي مي‌كنيم پيداست كه خلافت از سوي خداست؛ هم جاعل خلافت و هم مستخلَفٌ عنه خداست.

در خلافت اعتباري و حقيقي ماوراي طبيعي چند چيز بايد لحاظ شود:


1. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 95، ص 392.

2. بقره (2)، 30.

3. ر.ك: ابوجعفر محمد الطوسي، التبيان، ج 8، ص 556 و محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 17، ص 204.

4. ص (38)، 26.

1. خالف يا مستخلَف: (كسي كه جاي ديگري را مي‌گيرد: اگر خود جاي ديگري را بگيرد، «خالف» و اگر كسي او را بگمارد، «مستخلَف» است).

2. مخلوف يا مستخلفٌ عنه: كسي كه جاي او گرفته شده است.

3. مستخلِف: آن ‌كه كسي را جاي ديگري مي‌گمارد.

4. مستخلَفٌ فيه: مكان يا كاري كه مورد خلافت قرار مي‌گيرد. مثلاً در آية مورد بحث ما، ارض مستخلفٌ فيه است.

حال ببينيم در آية يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الأَرْضِ كه داوود خليفه و مستخلف خداست، مستخلفٌ عنه كيست؟ حضرت داوود خليفة كيست و نيز مستخلفٌ فيه چيست؟

اين مطلب با توجه به آيه ذيل روشن مي‌شود:

يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ؛(1)«اي داوود! راستي که ما تو را در زمين خليفه قرار داديم، پس ميان مردم به حق داوري کن و از هواي نفس پيروي مکن که تو را از راه خدا گمراه سازد».

حال كه خليفه شدي بين مردم به حق قضاوت كن. پس مستخلفٌ فيه قضاوت است. اين كار نيابت از چه كساني است؟ آيا از انسان‌هاي پيش از داوود يا حاكم قبل از وي يا از خدا؟

كساني كه با بينش اسلامي آشنايند مي‌دانند كه از ديدگاه اسلام، حكومت از آنِ خداست: إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ(2) حكم تنها از آنِ خداست و هر كس بخواهد حكومتِ حقّي داشته باشد بايد از سوي خدا منصوب شده باشد. پس كسي كه از سوي خدا نصب شود، طبعاً خليفة خداست.


1. ص (38)،  26.

2. يوسف (12)، 40.

اين چه نوع خلافتي است؟ پاسخ آن است كه اين خلافتي است در يك امر تشريعي، جعلي و اعتباري. قاضي بودن يك مقام تكويني نيست، بلكه تشريعي است؛ گرچه شخص بايد لياقت قضاوت داشته باشد.

پس مسلّم است كه خلافت در اين آيه، خلافت از سوي خدا و تشريعي است. آيا داوود خلافت تكويني هم داشته است؟ از اين آيه چيزي برنمي‌آيد؛ گرچه نفي هم نمي‌شود. شايد داشته است و همان منشأ خلافت تشريعي هم شده، ولي آيه بياني ندارد، يا دست‌كم ما نمي‌توانيم از آن چنين استفاده كنيم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
برچسب‌ها: انسان شناسی

تاريخ : چهار شنبه 26 / 12 / 1398 | 7:17 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.