تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4173
بازدید دیروز : 1059
بازدید هفته : 338030
بازدید ماه : 660311
بازدید کل : 11052066
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 8 / 9 / 1398

۴. ۴. لغو

در سوره‏ىِ مؤمنون مى‏خوانیم:

والذین هم عن اللغو معرضون(۵۸)؛ و آنان از «لغو» اعراض مى‏نمایند.

این آیه در مقام بیان وصف مؤمنان است که از «لغو» به معناى کارى که غرض عقلایى بر آن مترتب نباشد، پرهیز مى‏کنند.

۵. نقد دلالت آیات باب غنا

برخى گفته‏اند: هیچ‏یک از آیات مورد بحث بر حرمت مطلق غنا دلالت صریحى ندارد؛ چون بر سر راه این دلالت، موانع متعددى وجود دارد.

عده‏اى معتقدند: دلالت آیه‏ىِ اوّل، تنها چیزهایى را شامل مى‏شود که از مقوله‏ىِ کلام باشد. به بیان دیگر هر چند تفسیر «قول زور» به غنا، مستند و قطعى باشد، امّا ناظر به محتواى غنا خواهد بود: هنگامى غنا از مصادیق«قول زور» محسوب مى‏شود که داراى محتوایى زشت و باطل باشد؛ لذا اگر احادیث و قرائن ناظر به تفسیر آیه، مقبول باشد، تنها حرمت غناهاى داراى محتواى زشت را ثابت مى‏کند؛ اما به نظر ما دلالت ظاهر آیه، مطلق است و به محتوا اختصاص ندارد؛ بنابراین یا باید دلالت آیه بر حرمت غنا را انکار کنیم و یا اگر قبول کردیم، دیگر به محتوا اختصاص نخواهد داشت.

البته روایات متعدّدى در تفسیر «قول زور» به غنا وارد شده‏است؛ امّا هیچ‏یک از این روایات سند معتبرى ندارند؛ چنان که به زودى بدان اشاره مى‏رود؛ منتها با توجه به کثرت روایات و عمل مشهور نظریه‏ىِ مذکور نیازى به اعتبار سندى و رجالى آنها نیست؛ زیرا وثوق به صدور کفایت مى‏کند.

آیه دوّم نیز تنها در مقوله‏ىِ کلام جریان دارد و همچون آیه‏ىِ اوّل، دلالت واضح بر حرمت نفس غنا ندارد. این آیه داراى قید «یضلّ عن سبیل اللّه‏» است؛ به عبارت دیگر خودِ آیه، منظور خویش را بیان کرده و گفته‏است: «لهو الحدیث»، چیزى است که انسان را از راه راست گمراه مى‏کند. با این قید، آیه تنها ناظر به چیزهایى است که داراى قید مذکور باشد. به علاوه غنا به صرف آن که سببِ یادآورى قیامت و معنویت نیست، نمى‏تواند در زمره‏ىِ گمراه‏کننده‏ها محسوب گردد؛ چون بسیارى از افعال مؤمنان داراى چنین خصیصه‏اى نیست و تنها عنوان غفلت بر آن صدق مى‏کند؛ نه ضلالت.

با این مقدمه مى‏توان دریافت که تنها «غناى لهوى» مشمول دلالتِ آیه‏ىِ مزبور قرار مى‏گیرد و شاید اطلاقِ احادیث مفسِّر این آیه به سببِ رواج «غناى لهوى» در آن دوران بوده است. البته بعید نیست که گفته شود، مصداق لهو الحدیث، غناست.

آیه‏ىِ سوم در مورد بیان یکى از صفات برجسته‏ىِ مؤمنان واقعى و «عبادالرحمن» است و بر حرمت غنا هیچ دلالتى ندارد؛ زبرا «عبادالرحمان» داراى مقام والایى بوده و ذکر خصوصیّات آنان به معناى لزومِ داشتن آن خصوصیّات براى همه‏ىِ مؤمنان نیست.

نکته‏ىِ اصلى این آیه آن است که این «خصیصه‏ىِ نیک» یکى از شروط رسیدن به کمال حقیقى است. آیه، عدم حضور در چنین مجالسى را از صفات «عبادالرحمان» مى‏داند؛ ولى بر حرمت حضور در آن مجالس هیچ دلالتى ندارد؛ چرا که اگر برپایى آن مجالس و شرکت در آن حرام بود، شایسته نبود، مؤمن کامل، از کنار آن گذشته و توجّهى به اصل امر به معروف و نهى از منکر نداشته‏باشد.

به علاوه اگر بپذیریم طبق آیه شرکت در مجالس زور حرام نیست، حرمت غنا را درپى نخواهد داشت؛ چه آن که ممکن است حرمتِ حضور و شاهد بودن در چنان مجالسى از ناحیه‏ىِ چیز دیگرى بوده باشد.

از آنجا که آیه‏ىِ سوّم با آیه‏ىِ اوّل مشابهت زیادى دارد، اشکالاتى که بر استدلال آیه‏ىِ اوّل وارد است، بر این آیه نیز وارد مى‏شود.

آیه‏ىِ چهارم نیز از آنجا که در مقامِ وصف مؤمنان است، حرمتى را ثابت نمى‏کند؛ چه آن که احتمال نمى‏رود وصفِ کمالِ واقعى مورد نظر بوده است.

به علاوه، «لغو» از آن رو که به معناىِ «کار بدون غرض عقلایى» است، نمى‏تواند به طور مطلق حرام باشد؛ چون با وجود آن که بسیارى از کارها داراى غرض عقلایى نیست، حکم حرمت شامل آنها نمى‏شود.

حرمت هیچ یک از مفاهیم موجود در آیات چون لغو، لهو و زور با معناى لُغَوِیشان، یقینى و قطعى نیست؛ چه آن که بسیارى مى‏دانند که حرکات و سکنات مردم، مملو از کارهایى است که شامل معانىِ لغوىِ واژگان مزبور مى‏گردد؛ در حالى که احدى به حرمت آنها فتوا نداده است؛ علاوه بر این استفاده‏ىِ حرمت لغو، لهو، زور، باطل و… از آیات، دچار اشکالات فنّى است.(۵۹) با خدشه در حرمتِ این موارد، استفاده از آیات مذکور به منظور اثبات حرمت غنا نیز مشکل مى‏گردد. گرچه چنان که گذشت، به دو آیه‏ىِ قول زور و لهوالحدیث مى‏توان بر حرمت غنا استدلال کرد.

احادیث تفسیرى این آیات که ناظر به مورد غنا به معناى مطلق صداى شادى‏آفرین است، اشکالات سندى و دلالى دارد که بدان خواهیم پرداخت.

۶. روایات تفسیرى

دسته‏اى از روایات مربوط به غنا، روایاتى است که در تفسیر آیات مورد بحث است. این روایات به ترتیب آن آیات یادشده، عبارتند از:

۶. ۱. روایات تفسیرى آیه‏ىِ سوره حجّ

روایاتى که در تفسیر سوره‏ىِ حج وارد شده، به این قرار است:

– کلینى به سند خود از حسین بن سعید و محمّد بن خالد و آنها از نضربن سوید، از درست، از زید شحام نقل مى‏کنند که گفت:

از امام صادق علیه‏السلام در باره‏ىِ این قول خداى عزّ و جل که«واجتنبوا قول الزور؛ از قول زور اجتناب کنید» پرسیدم، حضرت فرمود:

قول الزور الغناء؛(۶۰) قول زور همان غناست.(۶۱)

– در روایتى صحیح از امام صادق علیه‏السلام نقل شده است که در تفسیر این آیه فرمود:

منه قول الرجل للذى یغنّى اَحْسَنْتَ؛(۶۲) از جمله [مصادیق] قول زور، سخن کسى است که به غناکننده مى‏گوید: احسنت.

۶. ۲. روایات تفسیرى آیه‏ىِ سوره‏ىِ لقمان

در تفسیر آیه‏ىِ سوره‏ىِ لقمان این روایات رسیده‏است:

– کلینى به سند خود از على بن ابراهیم، از پدرش، از ابن ابى عمیر، از على بن ابراهیم، از ابن مسکان از محمّدبن مسلم نقل مى‏کند که از امام باقر علیه‏السلام شنیدم که فرمود:

الغناء ممّا وعداللّه‏ علیه النار، و تلا هذه الایه: «و من النّاس من یشترى لهوالحدیث لیضل عن سبیل اللّه‏…»؛(۶۳)

غنا از آن گناهانى است که خدا بر آن وعده‏ىِ آتش داده است و در این آیه آمده است که: «و از مردم کسانى هستند که سخن لهو را مى‏خرند تا از راه خدا گمراه کنند».(۶۴)

۶. ۳. روایات تفسیرى آیه‏ىِ سوره‏ىِ فرقان

در تفسیر آیه‏ىِ سوره‏ىِ فرقان چنین آمده‏است:

– در دو روایت صحیح محمّدبن مسلم و ابى الصباح آمده است که امام صادق علیه‏السلام در باره‏ىِ قول خداوند در آیه‏ىِ «والذین لا یشهدون الزور» فرمودند:

مراد، غنا است.(۶۵)

۶. ۴. روایت تفسیرى آیه‏ىِ سوره‏ىِ مؤمنون

در تفسیر آیه‏ىِ سوره‏ىِ مؤمنون آمده است که امام فرمودند:

انه الغناء والملاهى؛(۶۶) آن لغو، لهو و لعب است.

***

مناسب به نظر مى‏رسد، به روایات یادشده، این روایت را نیز افزود که در حرمت قرائت قرآن با آهنگ لهوى وارد شده‏است:

– مرحوم شیخ صدوق به سند خویش از امام رضا علیه‏السلام ، از پدرانش از على بن ابى طالب علیه‏السلام نقل مى‏کند که فرمود: از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شنیدم که مى‏فرمود: اخاف علیکم استخفافا بالدین و بیع الحکم و قطیعه الرحم و ان تتخذوا القرآن مزامیر، تقدمون احدکم و لیس با فضلکم فی الدین(۶۷)

من بر شما از چند چیز مى‏ترسم: کوچک شمردن دین و فروختن حکم و قضاوت و قطع نمودن رحم و این که قرآن را با مزمارها و آهنگ‏هاى لهوى فرابگیرید، و کسى از شما بر آن که در دیانت از شما برتر نیست، تقدم جوید.

۷. نقد احادیث تفسیرى

عده‏اى از فقیهان بر این باورند که دلالت روایات بر حرمت غنا به معناى مطلقِ‏صداى شادى‏آفرین هنگامى تمام است که در گاهِ صدورِ آنها، استعمال زیادِ غنا در غناى لهوى و فسادانگیز موجب انصراف لفظ «غنا» به غناى لهوى و فسادانگیز نشده باشد؛ امّا پیش‏تر اشاره شد که لفظ غنا در زمان صدور اغلب این احادیث ـ یعنى زمان صادقین علیهماالسلام ـ در غناى لهوى و شهوانى داراى حقیقت عرفى بوده است و لذا استناد به احادیثِ وارده در این زمان، براى اثبات حرمت مطلق غنا، درست نخواهد بود و بر فرض پذیرش صحتِ سند، این احادیث از نظر دلالت با موانعى روبه‏روست.

در مقابل این نظریه برخى از فقها معتقدند: هیچ دلیلى بر انصراف نیست و مجرد وجود غناى لهوى و شهوانى در زمان صادقین علیهماالسلام حقیقت عرفى به وجود نمى‏آورد.

به هرحال، روایاتى که غنا را یکى از مصادیق آیه‏ىِ سى سوره‏ىِ حجّ معرفى مى‏کنند، هیچ‏یک داراى سند معتبرى نیستند:

روایت اوّل، به سببِ وضعیّت مجهول «درست» از نظر رجالى؛ روایت دوّم، به سبب ارسال در سند(۶۸)؛ روایت سوّم، به سبب وجود راوى غیر موثق یعنى «سهل بن زیاد» و وضعیت مجهول رجالى «یحیى بن مبارک» و روایت چهارم، به سبب ضعفِ «على بن حمزه» از نظر رجالى سندشان مورد خدشه‏است. البته، حدیث پنجم، از نظر سندى صحیح است؛ امّا دلالتش بر حرمت مطلق غنا ناتمام است؛ زیرا «احسنت» گفتن به خواننده نمى‏تواند غنا باشد؛ چون به قول بزرگانى همچون شیخ انصارى، صاحب جواهر و امام خمینى «عرف متشرعه» از غنا تنها کلام را نمى‏فهمد؛ بلکه کلام آهنگین و خاصّ را غنا مى‏نامند و لذا اطلاق غنا بر کلام برخلاف ارتکاز عرفى است. به علاوه، احتمال قوى مى‏رود «زور» و «باطل» بودن تشویقِ خواننده بدان جهت باشد که «آواز لهوى و فسادانگیز» مورد تشویق و تأیید واقع مى‏شود.

روایات ناظر به تفسیر آیه‏ىِ ۵ از سوره‏ىِ لقمان نیز از صحت سند برخوردار نیست:

روایت اوّل، به سبب وضعیت مجهول «على بن اسماعیل»؛ روایت دوم و سوم، به علت ضعف رجالى «مهران بن محمد»؛ روایت چهارم به سبب ضعف «على بن ابى حمزه بطائنى واقفى(۶۹)» و روایت پنجم، به سبب ارسال، داراى سند معتبرى نیستند.

روایات مفسّر آیه‏ىِ ۷۲ از سوره‏ىِ لقمان و آیه‏ىِ ۳ از سوره‏ىِ مؤمنون، با وجود صحّت سند، بر حرمت غنا دلالتى ندارند؛ زیرا همان‏گونه که گفته شد، این آیات در صددِ بیان وصف مؤمنان حقیقى است و چه‏بسا، شروط رسیدن به کمال حقیقى را یادآورى کرده باشد؛ از این رو اگرچه این روایات صحیح، مورد آیات را به غنا تفسیر نموده‏اند، امّا حرمت مطلق غنا را ثابت نمى‏کنند؛ زیرا در این دو حدیث به حرمت غنا به معناى صوت شادى‏آفرین یا لزوم اجتناب از آن هیچ اشاره‏اى نرفته است.

در زمینه‏ىِ روایات دال بر حرمت فراگیرى قرآن با صداى لهوى باید گفت:

اوّلاً، در این روایت مقصودى دیگر محتمل است و این احتمال به دلالت روایت خدشه وارد مى‏کند. احتمال دارد که مقصود حضرت این بوده‏است که قرآن همچون دمیدن در مزمار، بدون توجّه و سطحى خوانده نشود.

به علاوه، این حدیث بر فرض پذیرش احتمال قائلان به حرمت، به موردِ خاصّ خود محدود مى‏شود و حداکثر مى‏تواند حرمت غناى در قرآن را ثابت کند؛ نه هر غنایى را؛ چنان که روایات متعدّدى در حرمت غناى در قرآن وارد شده‏است که براساس آنها قرائت قرآن با آواز و غناى لهوى و شهوانى حرام خواند شده است.

گذشته از اینها، بر فرض پذیرش سند و دلالت احادیث مورد بحث، همگى مطلق بوده و قابل تخصیص و تقیید است؛ چون احادیث بسیارى نیز دال بر جواز غنا وارد شده‏است که آنها به مثابه‏ىِ قیود و خصوصیات غناى مقصود از روایات مذکورند.

با آشنایى با این روایات و ضمیمه نمودنِ قرائن خارجى که قبلاً بدان اشاره رفت، مى‏توان به طور قطع گفت: مقصود از روایات دال بر حرمت، غناى لهوى و فسادانگیز است؛ نه هر غناى شادى آفرین.

با برشمردن احادیثِ دالّ بر حرمت و یادآورى نقاط ضعف و قوّت آنها به دست آمد که آنها تنها بر حرمتِ غنا به صورت مبهم و نه دقیق دلالت مى‏کنند و البته با شواهد ذکر شده، مى‏توان تقیید آنها را به غناى لهوى و شهوانى، دریافت. با توجه به همین ایرادهاست که مقدس اردبیلى مى‏فرماید:

اخبار در تحریم مطلق غنا صراحت ندارند.(۷۰)

در جوامع روایى – اعم از شیعه و سنّى – روایات فراوانى وارد شده‏است که بر تحسین و تشویق آواز و صوت زیبا و مانند آن، دلالت دارند. این احادیث هریک به نحوى از سوى قائلان به حلیّت براى اثبات این دیدگاه استفاده‏شده‏است.

– عبداللّه‏ بن مسکان از امام صادق علیه‏السلام نقل مى‏کند که آن حضرت فرمود: پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:

ان من اجمل الجمال شعر الحسن و نغمه الصوت الحسن؛(۷۱) از زیباترین زیبایى‏ها موى خوب و نغمه‏ىِ صوت نیکوست.

– از امام صادق علیه‏السلام فرمودند: ما بعث اللّه‏ عزّ و جل نبیا الا، حسن الصوت؛(۷۲) خداوند عزّ و جل هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد مگر آن که آواز او نیکو بود.

– سید حمیرى از على بن جعفر، از برادرش موسى بن جعفر علیه‏السلام نقل مى‏کند که گفت: از حضرت امام کاظم علیه‏السلام درباره‏ىِ غنا در عید فطر و قربان و ایام فرح سئوال نمودم، آن حضرت فرمود:

لا بأس به ما لم یعص به؛(۷۳) مادامى که با آن گناه نشود، اشکالى ندارد.

– از ابى بصیر نقل شده که گفت: از امام صادق علیه‏السلام در مورد مزد زنان خواننده که عروس را همراهى مى‏کنند، پرسیدم، حضرت فرمود:

اجر المغنیه التى تزف العرایس لیس به بأس لیست بالتى یدخل علیها الرجال(۷۴)؛ اجرت زن آوازخوان و غناگرى که عروس‏ها را همراهى مى‏کند، اشکالى ندارد؛ زیرا از خوانندگانى نیست که مردها با او مى‏آمیزند.

روایاتى مبنى بر جواز «حداء» وارد شده‏است که عدّه‏اى از فقها خواسته‏اند با استناد به این طایفه از روایات،(۷۵) حلیّت اصل غنا را ثابت نمایند.

طایفه‏اى دیگر از روایات بر جواز نوحه‏گرى دلالت دارند که در نزد قائلان(۷۶)به حلیت غنا غیرلهوى دلیلى بر مدّعایشان محسوب مى‏گردد.

– شیخ صدوق رحمه‏الله نقل مى‏کند که امام صادق علیه‏السلام فرمود:

لا بأس بکسب النائحه اذا قالت صدقا؛(۷۷) کسب زن نوحه‏گر مادامى که راست بگوید اشکالى ندارد.

خواندن آواز براى تند راندن شتر در صحرا و بادیه، «حداء» نام دارد. «نیاحه» در لغت به معناى نوحه سرایى یا شیون و زارى بر مرده آمده است و عدّه‏اى آن را نوعى از غنا دانسته‏اند و به همین جهت مشهور فقیهان، حداء را استثنا کرده‏اند.(۷۸)

– پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:

و رجع فى القرآن صوتک فان اللّه‏ یحب الصوت الحسن(۷۹)

در قرائت قرآن صوتت را با ترجیع همراه کن که خداوند صوت نیک را دوست دارد.

– عبداللّه‏ بن سنان از امام صادق علیه‏السلام نقل مى‏کند که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: لکل شى‏ء حلیه و حلیه القرآن الصوت الحسن(۸۰)

براى هر چیزى زینتى است و زینت قرآن آواز خوش است.

– شخصى از امام صادق علیه‏السلام درباره‏ىِ خریدن کنیزى که صوت خوبى داشت پرسید، آن حضرت فرمود:

ما علیک لو اشتریتها فذکرتک الجنه یعنى بقرائه القرآن والزهد و الفضائل التى لیست بغناء فاما الغناء فمحظور.(۸۱)

اگر آن را بخرى تا تو را با قرائت قرآن و خواندن اخبار و اشعار مربوط به زهد و فضائل غیر غنا، به یاد بهشت بیندازد، اشکالى ندارد؛ امّا غنا جایز نیست.

البته قاتلان به حرمت مطلق غنا معتقدند: خود این روایت به تنهایى بر حرمت مطلق غنا دلالت دارد و نظر به این که معناى غنا در لغت و فقه و در میان عرف مجمل است، باید به قدر متیقن آن که صداى مطرب و آواز لهوى است، اکتفا شود.

فیض کاشانى دلیلى ارائه مى‏کند که آن را مبتنى بر استظهار از مجموعه‏ىِ روایات مى‏داند. ایشان در توجیه دیدگاه خود چنین مى‏گوید:

از مجموع احادیث وارد در باب غنا، چنین استفاده مى‏شود که حرمت غنا و خرید و فروش به آن و تعلیم و تعلّم و شنیدن آن، به غنایى اختصاص دارد که در روزگار بنى‏امیه و بنى‏عباس رایج بوده است. در این دوران مردان به مجالس خوانندگى زنان وارد مى‏شده‏اند و زنان به باطل سخن مى‏گفته‏اند و به گونه‏هاى بازى‏ها مشغول بوده‏اند.(۸۲)

ایشان با اشاره به موارد مختلف گناه و فساد در آن دوران که مخصوصا غنا نیز انجام مى‏شده است، در مبرّا کردن اصلِ غنا از حکم حرمت سعى دارد؛ مواردى چون، اختلاط زن و مرد، شهوت‏رانى و عیش و نوش، شنیدن صداى زنان نامحرم، زن بودن خوانندگان، هرزگى غناگران، باطل و لغو بودن محتوا و شرابخوارى و قماربازى.

همان‏گونه که پیش‏تر گفتیم، انصراف روایات غنا و موسیقى از غناى غیرلهوى شواهدى دارد که از مهم‏ترین آن مى‏توان به موارد زیر اشاره نمود: الف. شواهد تاریخى بسیار، مبنى بر استفاده از این هنر در مجالس گناه‏آلود، گرچه این هنر، مختص مجالس لهو و باطل نبوده است.

ب. از مقایسه‏ىِ روایات نبوى و غیرنبوى، چنین استنتاج مى‏شود که پنج روایت نبوى و ۳۲ روایت ائمه‏ىِ معصومین(ع) تنها کراهت را مى‏فهماند یا به غناى شهوانى و مبتذل و یا آمیخته با شراب و محرمات دیگر نظر دارند.

بر فرض آنکه، انصراف ثابت نشود، راه‏هاى دیگرى وجود دارد که نتیجه‏اش با دلیل انصراف، یکى است. طرفداران تفصیل براى این منظور یکى از دو راه زیر را مى‏پیمایند:

راه اوّل، استفاده از تعلیل‏هاى وارد در روایات است؛ همان طور که در روایات بیان شد، غنا به سبب مصداق بودن براى «قول زور» و «لهوالحدیث» و «لغو» حرام گردیده‏است. در حقیقت علّت تشریع حکم حرمت براى غنا، موارد یاد شده است. به علاوه، باید دانست که مطلق غنا در نزد عرف، لغو و باطل شمرده نمى‏شود. به عنوان نمونه در روایتى آمده است:

الملاهى التى تصدّ عن ذکر اللّه‏ عزّ و جل مکروهه کالغناء و ضرب الاوتار والاصرار على صغائرالذنوب.(۸۳)

بازى‏هایى که انسان را از یاد خدا باز مى‏دارد، ممنوع است. مانند غنا و تار زدن و اصرار بر گناهان کوچک.

در این روایت ملاک و کبراى کلى، «حرمت ملاهى»، «باز داشتن از یاد خدا» ذکر شده و سپس به موارد آن اشاره گردیده است. در اینجا گرچه غنا مطلق است، امّا تعلیل و وصف، باعث تقیید مطلق مى‏گردد؛ بنابراین اگر غنا باعث باز داشتن از یاد خدا نگردد، اشکالى ندارد.

راه دومى که براى اثبات دیدگاه تفصیل در پیش داریم، توجه به روایات معارض و مقیِّد است. روایات بسیارى وجود دارند که حکم غنا را به‏صورتى بیان مى‏کند که با روایات دیگر متعارض است یا با روایات دیگر تقیید گردیده‏است. این احادیث معارض و مقید از آن رو مدعاى ما را اثبات مى‏نمایند که در بسیارى از موارد، هیچ دلیل خاصّى براى اختصاص آن حکم خاص به آن مورد خاصّ به نظر نمى‏رسد. هم چنین ظاهر بسیارى از روایات دالّ بر حلیّت موارد خاصّ هیچ‏گونه تعلقّى نسبت به آن مورد خاصّ ندارد؛ بلکه احادیثى وجود دارند که حکم حلّیّت آن موارد را در مقابل حکم حرمتِ غناى لهوى بیان نموده است؛ از این جهت مى‏توان به این نکته پى برد که مقصود از احادیث حلّیّت، تنها آن موارد خاص نبوده‏است؛ بلکه منظور از آن تعیین مصادیق غناى غیرلهوى است که حلّیّت آن در نظر سائلان و امامان علیهم‏السلام مسلّم بوده و لذا اشاره‏اى بدان نشده است.

۸. جمع‏بندى و نتیجه‏ گیرى

در باب غنا و موسیقى، آیات و احادیثى دال بر حرمت و حلّیّت وجود دارند که هیچ یک توانایى اثبات حکم مطلق غنا را نداشته و وافى به مقصود قائلان به حرمت مطلق یا حلیّت مطلق نیست.

شواهد و فراوانى نشان مى‏دهند که مقصود روایات دال بر حرمت، غناى شهوانى و لهوى بوده است.

به طور کلّى دیدگاه تفصیل که بر مبناى آن برخى از موارد غنا حرام و برخى از آنها حلال است، داراى برترى‏هاى ویژه‏اى نسبت به دیدگاه حرمت مطلق و حلیت مطلق است و نیز با مبانى علمى، عقلى و عرفى نیز سازگار است. رهاورد این دیدگاه نیز از جمله ویژگى‏هاى آن است. به این جهات، از نظر ما، – دیدگاه تفصیل – اگر چه خلاف رأى مشهور است، وجیه‏تر از دیدگاه‏هاى دیگر بوده و بر آنها برترى دارد. افزون بر این که در نتیجه با نظر مشهور هماهنگ است.

نتیجه‏ىِ این بررسى کوتاه آن شد که غناى شهوانى و فسادانگیز حرام و غیر آن حلال و مباح است؛ لذا معناى غناى حرام در آواز لهوى و مفسده‏ انگیز متعیّن مى‏گردد. قدر متیقن از حرمت غنا از دیدگاه مشهور هم همین است.

برخى از فقیهان با تمسک به حدیث ابى بصیر «التى یدخل علیها الرجال حرام والتى تدعى الى الاعراس لیس به بأس» قایل به حلّیّت و جواز ذات غنا شده و حرمت غنا را مختص به مقارنات حرام آن دانسته‏اند. استدلال ایشان این است که در این روایت حرمت غنا به خاطر آمیختگى مردان و زنان نامحرم و شنیدن صداى زن نامحرم از روى شهوت است؛ بنابراین خود صدا از جهت صوت بودن، حرمتى ندارد و حرمت به اعتبار مقارنات حرام است. گرچه این نظریه نیز به نظر ما ناتمام است؛ امّا زمینه را براى تفصیل میان غناى شهوانى و غیرشهوانى، هموار مى‏کند.(۸۴)

البته، این استدلال با ایرادهایى مواجه است که چکیده آن عبارت است از:

۱. روایت به جهت على بن حمزه بطائنى ضعیف است و ضعف آن هم با عمل اصحاب جبران نشده است.

۲. روایت ابى‏بصیر از نظر دلالى تاب مقاومت در برابر صحیحه‏ىِ على بن جعفر(۸۵) از موسى بن جعفر علیه‏السلام و حسنه‏ىِ عبدالاعلى از امام صادق علیه‏السلام را ندارد و در صورت تعارض باید یا حمل بر تقیه یا عروسى یا امثال آن شود و یا باید کنار گذاشته شود.

۳. ظاهر این روایت آن است که غناىِ کنیزان آوازه‏خوان در عروسى‏ها اشکال ندارد و جمله «والتى تدعى الاعراس لا بأس به» را کنایه از نیامیختن مردان و زنان دانستن خلاف ظاهر است.

۴. این روایت مفهوم ندارد وگرنه بین مفهوم صدر «التى یدخل الرجال حرام» با مفهوم ذیل «والتى تدعى الى الاعراس لا بأس» در غناىِ کنیزان در مجالس غیر عروسى که مردان بر آنها داخل نمى‏شوند، تعارض حاصل مى‏شود.

نویسنده:

محمد جواد حیدری

پى‏نوشت‏ها ···

۱ . رک: حاشیه‏ىِ برهان قاطع، تألیف محمدحسین بن خلف تبریزى، متخلص به برهان، ۱۳۴۲، مصحح دکتر محمد معین و حاشیه‏ىِ لغت‏نامه‏ىِ دهخدا، ۱۳۷۳، ج۱۳، ص۱۹۲۵۷

۲ . رک: همان دو

۳ . احمد سیّاح، فرهنگ جامع سیّاح، ج ۳

۴ . عبّاس اقبال، شعر و موسیقى در ایران، ص ۱۱۴

۵ . به نقل از رازانى، ابوتراب، شعر و موسیقى و ساز و آواز در ادبیّات فارسى، ص ۵۹

۶ . ابن منظور؛ لسان العرب(متوفى ۷۱۱ ه. ق)، ج۱۵، ص۱۳۶

۷ . فیروزآبادى؛ القاموس المحیط، دارالمعرفه، بیروت، ج۴، ص۳۷۴، ماده‏ىِ غنى

۸ . دهخدا، على‏اکبر، لغت‏نامه‏ىِ دهخدا، (متوفى ۱۳۳۴ ه. ش)، ج۲۷، ص۳۲۸

۹ . شیخ انصارى رحمه‏الله ، مکاسب محرّمه

۱۰ . ابن اثیر، النهایه، ج۳، ص۳۹۱

۱۱ . ابن‏منظور؛ لسان العرب، ج۱۶، ص۱۳۶

۱۲ . قاموس، ماده‏ىِ غنى و طرب

۱۳ . طریحى، شیخ فخرالدّین؛ مجمع البحرین، تحقیق سیّد احمد حسینى، ج۱، ص۳۲۱

۱۴ . حماد جوهرى، اسماعیل‏بن، الصحاح، تاج اللغه و صحاح العربیّه، ج۶، ص۲۴۴۹

۱۵ . همان، ج۳، ص۱۲۳۲

۱۶ . قاموس، ماده‏ىِ غنا و طرب

۱۷ . طریحى، شیخ فخرالدّین، مجمع البحرین، تحقیق سیّد احمد حسینى، ج۱، ص۳۲۱

۱۸ . فیومى، احمد بن محمد، المصباح المنیر، (متوفى ۷۷۰ ه. ق)، ج۲، ص۵۶

۱۹ . فارسى بن زکریا، ابوالحسین احمد بن؛ معجم مقاییس اللغه(متوفى ۳۹۵ ه. ق)، ج۴،

۲۰ . ابوالقاسم خویى؛ «منیه السائل»، ص۱۷۹

۲۱ . اساس البلاغه، ص ۲۷۷

۲۲ . فیروزآبادى؛ «قاموس المحیط»، ج۱، ص۱۰۱ و طریحى؛ «مجمع البحرین»، ج۲، ص۱۰۹ و فیومى؛ «مصباح المنیر»، ج۲، ص۱۹

۲۳ . راغب اصفهانى(متوفى ۵۰۳ ه. ق)؛ معجم مفردات الفاظ قرآن، ص ۴۷۱

۲۴ . همان، ص ۴۷۲

۲۵ . همان، ص ۴۸

۲۶ . سوره‏ىِ حج، ۳۰

۲۷ . طباطبایى؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۷۱

۲۸ . همان، ج۱۶، ص۲۰۹ و ۲۱۰

۲۹ . رک. جواهر الکلام، ج۲۲، ص۵۰ و مکاسب محرمه، شیخ انصارى، ص۴۱-۳۷

۳۰ . تاریخ موسیقى خاور زمین، ص ۲۹۱

۳۱ . همان، ص ۲۱

۳۲ . خنیاگرى و موسیقى ایرانى، ص۱۰۷

۳۳ . اغانى، ج۸، ص۳ و ج۱۰، ص۴۸

۳۴ . محمّد جواد عاملى؛ «مفتاح الکرامه»، مؤسسه‏ىِ آل‏البیت، قم‏ج۴، ص۵۲

۳۵ . ابن منظور؛ لسان العرب، ج۱۰، ص۱۳۵

۳۶ . حسینى بحرانى، محمد بن ابراهیم، معروف به ماجد(متوفى ۱۰۵۰ ق)؛ رساله ایقاظ النائمین و ایعاظ الجاهلین

۳۷ . ابن خلدون؛ «مقدمه»، داراحیاء التراث العربى، بیروت، صص ۴۲۸-۴۲۶

۳۸ . اغانى، ج۲، ص۱۷۰-۱۷۳ و فلیپ حتى؛ «تاریخ عرب»، ترجمه‏ىِ ابوالقاسم، ص ۳۴۵

۳۹ . همان، ج۳، ص۲۳۹ و ج۵، ص۴۱ و ج۶، ص۸ و ۱۲ و ج۲۱، ص۲۲۶ و ۲۳۷

۴۰ . محمّد ماجدبن‏ابراهیم بن الحسینى، پیشین

۴۱ . همان

۴۲ . تاریخ موسیقى خاور زمین، ص ۴۵، پاورقى

۴۳ . دائره‏المعارف اسلام، ج ۱، ص ۴۰۳

۴۴ . مسعودى، على بن حسین(متوفى ۳۴۶ ه .ق)؛ مروج الذهب، بیروت، ج۱، ص ۶۵

۴۵ . غزالى، امام ابى حامد محمّد بن محمّد؛ احیاء علوم الدّین، ج۴، ص ۲۱۷

۴۶ . همان، صص ۲۰۱ و ۲۰۲

۴۹ . تاریخ موسیقى خاور زمین، ص ۱۳۲

۵۰. همان، ص ۱۹۲

۵۱ . حج، ۳۰

۵۲ . المیزان، ج۱۴، ص۳۷۱

۵۳ . لقمان، ۶

۵۴ . المیزان، ج۱۶، ص۲۰۹ و ۲۱۰

۵۵ . رک: طبرسى(متوفى ۵۴۸ ه. ق)؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۱۳

۵۶ . فرقان، ۷۲

۵۷ . طبرسى؛ «مجمع البیان»، ج۷، ص۱۸۱

۵۸ . مؤمنون، ۳

۵۹ . رک: حسین میرزاخانى؛ «مبانى فقهى، روانى موسیقى»، ص ۶۳ و نیز رک: مصباح الفقاهه، ص ۳۱۱

۶۰ . وسائل، ج۱۲، ص۲۲۵، باب ۹۹ از ابواب ما یکتسب به، حدیث ۲

۶۱ . روایاتى دیگر به همین مضمون از امام صادق علیه‏السلام با طرق مختلف نقل شده‏است که در کتاب وسائل الشیعه، ج۱۲، باب ۹۹، از ابواب «ما یکتسب به» احادیث ۸ و ۹ آمده است. شیخ صدوق نیز در معانى الاخبار صفحه‏ىِ ۳۴۹ روایتى نزدیک به این معنا آورده است.

۶۲ . سیدهاشم حسینى بحرانى؛ البرهان فی تفسیر القرآن، اسماعیلیان، قم، ج۳، ص۹۰

۶۳ . وسائل، ج۱۲، ص۲۲۶، باب ۹۹ از ابواب ما یکتسب به، حدیث ۶

۶۴ . روایاتى به همین مضمون در کتب وسائل ج۱۲، ص۲۲۶، باب ۹۹ از ابواب «ما یکتسب به» احادیث ۶، ۷ و ۱۶ و معانى الاخبار، ص۳۴۹ و مجمع البیان، ج۸، ص۳۱۳ آمده است.

۶۵ . وسائل، ج۱۲، ص۲۲۶، باب ۹۹ از ابواب ما یکتسب به، حدیث ۳ و ۵

۶۶ . عبدعلى بن جمعه عروسى حویزى؛ تفسیر نورالثقلین، اسماعیلیان، قم، ج۳، ص۵۲۹

۶۷ . وسائل، ج۱۲، ص۲۲۸، حدیث ۱۸ و عیون الاخبار، ص۲۰۷

۶۸ . ارسال در سند یا مرسله بودن حدیث یعنى راویانى از آخر سند حدیث افتاده باشند.

۶۹ . واقفیان، فرقه‏اى هستند که به توقّف امامت در امام موسى بن جعفر علیه‏السلام معتقد هستند.

۷۰ . مقدس اردبیلى، شیخ احمد(متوفى۹۹۳ه.ق)؛ مجمع الفائده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، کتاب المتاجر، قسم الرابع

۷۱. کلینى، محمّدبن یعقوب؛ اصول کافى، ترجمه و شرح سیّد هاشم رسولى، ج۲، ص۶۱۵

۷۲ . همان

۷۳ . حمیرى، ابى العبّاس عبداللّه‏ بن جعفر؛ قرب الأَسناد، تصحیح و ترتیب الشیخ احمد الصادقى الاردستانى، چ۱، ص۱۲۱

۷۴ . وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۸۵

همین روایت به دو صورت دیگر از قول ابى‏بصیر نقل شده‏است که در کتاب «وسائل الشیعه» ج۱۲ ص ۸۴ و ۸۵ آمده است.

۷۵ . رک: بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۷۸

۷۶ . ر.ک. مجمع الفائده و البرهان فى شرح الارشاد، کتاب المتاجر قسم الرابع: و یویّده فى جواز النیاحه بالغناء و جواز اخذ الاجره علیها.

۷۷ . وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۹۱

۷۸ . رک: حسینى عاملى، سیدمحمدجواد؛ مفاتیح الکرامه فى شرح قواعد العلامه، ج۴، ص۵۳ و نجفى، شیخ محمّد حسن؛ جواهر الکلام فى شرح شرایع الإِسلام، ج۲۲، ص۵۱ و ۵۲ و حلّى، محقّق، شرایع الإِسلام فی مسائل الحلال والحرام، محقّق اوّل، ج۴، ص۱۲۴ و کرکى، على بن الحسین؛ جامع المقاصد فى شرح القواعد، محقق ثانى، ج۵، ص۲۴ و المسالک، ج۱، ص۱۲۹ و نراقى، احمد بن محمدمهدى؛ مستند الشیعه فى احکام الشریعه، ج۲، ص۳۴۳

۷۹ . همان، ج۴، ص۸۵۹

۸۰ . همان

۸۱ . وسائل، ج۱۲، ص۸۶

۸۲ . فیض کاشانى؛ وافى، ج۱۰، ص۳۳

۸۳ . شیخ صدوق؛ خصال، ص ۶۱۰

۸۴ . وسایل الشیعه، ج۱۲، ص۸۴، کتاب التجاره، ابواب ما یکتسب به، باب ۱۵، حدیث ۱ و رک: حاشیه‏ىِ علامه شعرانى بر کتاب وافى، تألیف فیض کاشانى، ج ۱۷، ص ۲۰۵

۸۵ . وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۲ و ۲۲۸ ابواب ما یکتسب به، باب ۹۹، حدیث ۳۲ و حدیث ۱۵

 

لینک کوتاه مطلب : https://nidamat.com/?p=549


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: موسیقی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی