بلال بن ریاح (وفات 20 ق)
بعد از رحلت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله 9 یا 10 سال بیشتر در قید حیات نبود. او مؤذن رسول اکرم صلی الله علیه و آله و از سابقین در اسلام است.
وقتی ابوبکر با مردم نماز می گذارد، انتظار داشت که بلال کما فی السابق اذان بگوید، ولی این آرزوی او هرگز برآورده نشد. وقتی ابوبکر، بلال را ملاقات کرد گفت: ای بلال، تو علاوه بر آنکه ترک ما کرده ای اذان گفتن را نیز ترک گفته هنگام نماز در مسجد ما را از بانک اذان خود بی بهره ساخته ای.
ای مؤذن رسول خدا صلی الله علیه و آله آیا این کناره گیری تو دلیلی داشته و علت و سببی را در بردارد؟
بلال گفت: ای ابوبکر هیچکاری بدون دلیل و هیچ عملی بی برهان نیست. تو خود جواب سؤالت را بهتر می دانی.
سپس بلال با یک قیافه جدی ادامه داد. آیا من برای امامت نماز تو ای ابوبکر چگونه می توانم اذان بگویم در حالیکه این کار تو نیست و لباس این امر برازنده اندام تو نمی باشد.
ابوبکر گفت: ای بلال از این مقوله سخن مگو و در این مورد وارد بحث نشو ولی می خواستم از تو خواهش کنم که به مؤذنی خود ادامه دهی.
بلال در پاسخ اظهار داشت: ای ابوبکر من خیلی صریح و روشن مطلب را گفتم.
که چشمان بلال نمی تواند کس دیگری را جز آنکه خود تعیین فرمود. بر منبر پیامبر اسلام و در محراب رسول خدا ملاحظه نماید.
ابوبکر که تصمیم داشت به هر طریقی است بلال را راضی نموده و به نفع خود باز بلال را مخاطب ساخته گفته: ای بلال من فکر می کنم که اگر در همین شهر باقی بمانی و مانند گذشته به فعالیت خود ادامه دهی برای تو بهتر و نیکوتر است و زندگانیت صورت مطلوب تری به خود خواهد گرفت.
بلال اظهار داشت که: ای ابوبکر تو از مطلوبیت زندگانی بحث می کنی و آن را رخ من می کشی. آخر بعد از محمد صلی الله علیه و آله زندگانی به چه درد من می خورد و پس از رحلت آن وجود آن عزیز زندگی چه ثمری در بر دارد که مطلوب باشد.
نظرات شما عزیزان: