نظریه سیاسی از منظر دین مبین اسلام
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8080
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 8495
بازدید ماه : 113861
بازدید کل : 11170712
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 23 / 11 / 1396

نظریه سیاسی فراهم آورنده راهنمایی است برای عملکردهای سیاسی و سیاست های عمومی، و رفتارهای سیاسی و شیوه های اعمال قدرت را توضیح می دهد. بدون یک چارچوب نظری کارآمد، کسانی که سعی در درک مسائل سیاسی دارند قادر نخواهند بود آن مسائل را به درستی تجزیه و تحلیل و یا تفسیر کنند. اگر نظریه سیاسی بیش از اندازه انتزاعی و مجرد و یا بیش از اندازه کوته بینانه باشد، نمی تواند مسائل سیاسی و شیوه های اعمال قدرت را به درستی درک کند. متأسفانه در علوم سیاسی، مانند دیگر شعبه های علوم انسانی، نظریه های سیاسی بسیاری وجود دارد که به دلیل انتزاعی بودن بیش از حد و یا محدود بودن دیدگاه های شان نمی توانند توضیح دهنده اتفاقاتی باشند که در قلمروهای سیاسی رخ می دهند.
دامنه نظریه های سیاسی از نظر فهم پذیری، پیچیدگی و ظرافت، تفاوت های فاحشی دارند. به طور کلی می توان گفت که اندیشیدن درباره سیاست و قدرت سیاسی، شیوه ای از نظریه پردازی سیاسی است. اما در سوی دیگر این طیف، نظریه پردازان سیاسی قرار دارند؛ کسانی که پرسش های سیاسی را با شیوه ای منظم طبقه بندی کرده و تجزیه و تحلیل می کنند، و از این تجزیه و تحلیل، نتایجی درباره تمدن و سیاست به دست می دهند. از این رو، نظریه های سیاسی را می توان براساس شیوه های متفاوت پرداختن به مسائل سیاسی، دسته بندی کرد.

فلسفه سیاسی

متفکرانی که در گسترده ترین پهنه سیاست، به مطالعه آن می پردازند، پیش از آن که محقق مسائل سیاسی باشند، فیلسوف اند. فلاسفه ای مانند افلاطون، هگل، و جان دیویی، به مسائلی مانند شناخت شناسی(۱)(نظریه های معرفت)، زیبایی شناسی(۲) (نظریه های هنر)، و فلسفه اخلاق(۳)(نظریه های اخلاقی) پرداخته و بسیاری از سطوح مفهوم قدرت سیاسی را مورد مطالعه قرار می دهند. تجزیه و تحلیل این متفکران، در مورد این که چگونه افراد با حکومت خود ارتباط برقرار می کنند، در چارچوبی بسیار گسترده مطرح شده و ذات جهان و جامعه را دربرمی گیرد. این متفکران را به این دلیل که پرسش های کلی و پهن دامنه ای را مطرح می کنند، در زمره فلاسفه سیاسی به شمار می آورند.

نظریه سیاسی سیستماتیک

یکی دیگر از مقوله های طبقه بندی کردن اندیشه های سیاسی، نظریه پردازی سیاسی سیستماتیک است. این مقوله را معمولاً نظریه سیاسی نیز می خوانند. عالمان سیاست میان نظریه سیاسی سیستماتیک و فلسفه سیاسی تمایز قائل می شوند. این تمایز از این نظر اهمیت دارد که نظریه پردازان سیاسی سیستماتیک فقط به مطالعه مسائل سیاسی می پردازند. تجزیه و تحلیل آن ها به پرسش هایی کلی مثلاً درباره حقیقت، یا دیگر مسائل غیرسیاسی، که مورد توجه فلاسفه سیاسی است، مربوط نمی شود. کسانی مانند آلکساندر همیلتن(۴)، جیمز مدیسون(۵)، و جان جی(۶) که قانون اساسی آمریکا را در سال های ۱۷۸۷-۸۸ طراحی کردند در زمره نظریه پردازان سیاسی سیستماتیک قرار می گیرند. پرسش اساسی آن ها این بود که چگونه می توان حکومتی را به وجود آورد که بتواند به جامعه نظم داده و برای مردم مفید باشد. نیکلا ماکیاولّی، متفکر دوران رنسانس ایتالیا نیز در زمره همین نظریه پردازان قرار می گیرد. مسئله اساسی مورد توجه او شیوه های به کارگیری قدرت سیاسی و ساختن یک دولت نیرومند بود.

نظریه سیاسی تجربی

نظریه های سیاسی زمانی بهتر می توانند کارآمد و قابل استفاده باشند که بتوانند به نوعی خود را با رفتارها و باورهای سیاسی عینی و واقعی منطبق کنند.برخی از نظریه پردازان سیاسی تجربی حتی از این هم فراتر رفته و بنیان مطالعات خود را بر داده های کمی استوار می کنند. بسیاری از عالمان سیاست قرن بیستم، خصوصاً در کشورهای مغرب زمین، نظریه ای را ذات و جوهر علم سیاست می دانند که اساسش بر داده های کمی استوار باشد. بنابراین، نظریه سیاسی تجربی نظریه ای است که بنیان و اساسش بر داده های کمی استوار باشد.
کسانی که این نوع نظریه سیاسی را به کار می گیرند، با شدت و ضعف های متفاوت، چنین ادعا می کنند که مطالعات آن ها به همان اندازه علمی است که مطالعات عالمان فیزیک علمی. پرسشی که در این جا مطرح می شود این است که روش علمی چگونه روشی است و آیا می توان مطالعات علوم انسانی را در حد مطالعات علوم تجربی، علمی تلقی کرد؟(۷) در پاسخ به این پرسش، بحث و جدل های بسیاری شده است، اما با وجود نظرات و عقاید متفاوت، آن چه روشن و قابل اهمیت است این است که نظریه سیاسی تجربی، با سخت گیری در مورد داده های کمی، عینی و واقعی، خدمت شایانی به درک بهتر مسائل سیاسی، گرچه در سطحی بسیار محدود کرده است.
یکی از مشکلات اصلی دانشجویان اندیشه های سیاسی این است که نظریه سیاسی تجربی، زندگی سیاسی را در سطحی بسیار محدود مورد مطالعه قرار می دهد. این نظریه ها داده های کمی را به صورتی گسترده به کار گرفته و تجزیه و تحلیل می کنند. آن ها همچنین به فرضیه هایی در مورد خواسته های فردی و رفتارهای عقلانی متکی اند که به طور دقیق و با مفاهیمی منطقی تعریف شده باشند. از این رو، نظریه پردازان تجربی، در رهیافت ها و محاسبات سیاسی خود، مدعی بی طرفی و دخالت ندادن ارزش های خود در نظریه های شان هستند. این ادعا خلاف رهیافت های فلسفه سیاسی، نظریه پردازی سیستماتیک سیاسی، و ایدئولوژی است، چرا که آن ها به صورتی آشکار هنجارها، باورها، و ارزش ها را در تجزیه و تحلیل خود دخالت می دهند.
نظریه پردازان سیاسی تجربی به این دلیل می توانند مدعی بی طرفی و دخالت ندادن ارزش ها در تجزیه و تحلیل خود باشند که توجه چندانی به موضوعات زندگی گسترده تر سیاسی نمی کنند. اما، در علوم اجتماعی، نوشته ها و تجزیه و تحلیل های بسیار نادری را می توان یافت ( اگر بتوان یافت ) که از دخالت ارزش ها و باورها بری باشند. دانشجویانی که کارهای تحقیقاتی این نظریه پردازان را مطالعه می کنند می توانند به راحتی به فرضیه های ارزشی، که در روش های به کار برده شده از سوی آن ها وجود دارد، پی ببرند. مثلاً، برای مطالعه نرخ جرایم یک جامعه، فرضیه های ارزشی زیادی درباره عوامل تعیین کننده یا تأثیرگذار بر جرائم خشونت بار وجود دارد: این که جرم جدی به چه جرمی گفته می شود؟ آیا جرایمی را می توان یافت که مجرم نداشته باشد؟ این فرضیه ها منعکس کننده حضور ارزش های فرهنگی در مطالعات میدانی است، و این گونه متغیرها را به دشواری می توان در تجزیه و تحلیل تجربی مورد آزمون قرار داد.
اگرچه نظریه پردازان سیاسی دیدی انتقادی نسبت به نظریه سیاسی تجربی دارند، اما این نوع نظریه پردازی، زمانی که به دقت تنظیم شده و قاعده مند شود، می تواند به درک بهتر ما از رفتارهای سیاسی کمک کند. به طور خلاصه می توان گفت که نظریه سیاسی تجربی اطلاعات مهمی را در اختیار نظریه پردازان می گذارد تا از طریق آن ها بتوانند برای پرسش های متعدد سیاسی، پاسخی به دست آورده و شاید آن را تعمیم دهند.

مفاهیم پنهان در نظریه سیاسی

همه نظریه های سیاسی، به طور آشکار یا پنهان، با مفاهیم نسبتاً مشابهی سروکار دارند. از آن جا که نظریه های فلسفه سیاسی با موضوعات گسترده، متفاوت، و متعددی محاصره شده اند، اکثر این مفاهیم را در مطالعات خود به کار برده و سعی در آزمون نظری آن ها می کنند. نظریه های با برد کم تر، دانشجویان را به ورای مضامین نظریه ها رهنمون شده و آن ها را به سوی شناسایی و درک فرضیه های نهفته در این نظریه ها می کشاند. در هریک از این نظریه ها، فرضیه هایی در مورد جهان انسان، جامعه، اقتصاد، دولت و از این قبیل وجود دارد که شناسایی و درک آن ها برای فهم بهتر رفتارهای سیاسی ضروری است.

ذات و طبیعت جهان

این امکان وجود دارد که در نگاه اول تصور کنیم که باورها درباره ذات و طبیعت جهان، ارتباط چندانی با قلمرو ایده های سیاسی ندارند. اما حقیقت این است که این باورها، برای درک ایده های سیاسی در یک دوره معین، از اهمیت زیادی برخوردارند. همان گونه که در طول تاریخ، تفسیرها درباره ذات و طبیعت جهان تغییر کرده است، دیدگاه ها درباره نقش و ظرفیت های افراد نیز دچار دگرگونی شده اند. مثلاً، در دوران باستان، این دیدگاه افلاطونی که زمین مرکز جهان است، پایگاه و منزلت والا و بلندپایه ای به افراد داده بود. در دوران قرون وسطی، دکترین های نظری، تحمل درد و رنج های زمینی را آسان تر کرد و مردم پذیرفتند که در پس تفاوت های اجتماعی و سیاسی افراد، خرد و عقلانیتی نهفته است که باید به رهنمودهای آن تن داد. نیوتن، با ارائه نظرات خود، همه این دیدگاه ها را به چالش کشید و مدعی شد که جهان توسط قوانینی کنترل و هدایت می شود که می توان آن ها را شناخت، و اگر انسان ها از عقل خود استفاده کنند، نه تنها می توانند اصول و قوانین فیزیک را درک کنند بلکه می توانند به قوانین اجتماعی و سیاسی نیز پی ببرند.
در قرن نوزدهم این تصور به وجود آمد که اصول وقوانین بیولوژیکی، توانایی توضیح رفتارهای اجتماعی افراد را دارند. نظریه تطور بیولوژیکی داروین باعث به وجود آمدن نظریه های سیاسی و اجتماعی ای شد که بر ارزش اجتناب ناپذیر رقابت افراد جامعه تأکید کردند. گرچه در قرن بیستم ایده ها و نظریه ها درباره علم و سیاست، دچار دگرگونی های فاحشی شده اند، اما باید همچنان این انتظار را داشت که توسعه اندیشه سیاسی بازتابی باشد از توسعه دانش و درک انسان از ذات و طبیعت جهان. پیشرفت های علم فیزیک سبب شده که صفات غیرقابل تغییری که انسان های قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم برای مفهوم « علم» قائل بودند، زیر سؤال بروند. این شک و تردید اثرات خود را در اندیشه های سیاسی نیز گذاشته است. امروزه، در مقایسه با گذشته(‌قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم)، باورها نسبت به اجتناب ناپذیری پیشرفت انسان و تأثیر عقلانیت او در این فرایند بسیار سست شده است.

ذات و طبیعت بشر

شاید بتوان گفت که اساسی ترین فرضیه یک نظریه پرداز، معنا و مفهومی است که او از ذات و طبیعت بشر دارد. گرچه ممکن است دیدگاه نظریه پردازان سیاسی درباره ذات و طبیعت انسان به طور آشکار در تجزیه و تحلیل شان حضور نداشته باشد، اما نقش قانون، ذات تکالیف سیاسی، نقش ساختار جامعه، و دیگر سطوح نظریه سیاسی، بازتابی از درک نظریه پرداز از ذات و طبیعت انسان است.
می توان گفت که، به طور کلی، سه دیدگاه اساسی در مورد ذات و طبیعت انسان وجود دارد. اول، دیدگاهی است که گوهر و ذات بشر را « نیک» می داند و انسان را اساساً موجودی عقلانی به شمار می آورد. اگر یک نظریه پرداز سیاسی، براساس چنین درکی از ذات بشر، نظریه سیاسی خود را طراحی کند، می توان انتظار داشت که او سیستمی سیاسی طراحی می کند که در آن، آزادی افراد زیاد است و می توانند آزادانه در تغییرات اجتماعی دخالت کنند. دیدگاه مخالف این اندیشه، دیدگاهی است که گوهر و ذات انسان را اساساً « خودخواهی»، غیرعقلانی، و غیرقابل اعتماد می داند. نظریه پردازان سیاسی ای که این فرضیه را می پذیرند، در نظریه سیاسی خود سیستمی را طراحی می کنند که در آن، آزادی افراد محدود و کنترل های سیاسی- اجتماعی روی آن ها بسیار شدید است.
در اواخر قرن بیستم، دیدگاه سومی، توسط بی.اف. اسکینر، پا به عرصه گذاشت. اسکینر مدلی از ذات و طبیعت بشر به دست می دهد که در آن انسان ضرورتاً نه خوب است و نه بد، نه غیراخلاقی است و نه اخلاقی، نه غیرقابل اعتماد است و نه قابل اعتماد. به عقیده اسکینر، انسان تحت تأثیر شرایط محیط شکل می گیرد و با تغییر آن شرایط تغییر می کند. در نظر او، چیزی به نام ذهن و روح وجود ندارد، و انسان ها برای رسیدن به خواسته های خود، در حد توان و امکانات موجود، شرایط را برای خود مهیا می کنند.
یقیناً مدل های متعددی در مورد ذات و طبیعت انسان وجود دارد، اما یک نظریه سیاسی منسجم و کارآمد، نظریه ای است که در آن، ارتباط درونی میان مفاهیم ویژه ذات و طبیعت بشر و دیدگاه ویژه سیاسی نظریه پرداز، ارتباطی سازگار و نامتناقض باشد.

پی‌نوشت‌ها:

۱٫Epistemology
۲٫Aesthetics
۳٫Ethics
۴٫Alexander Hamilton
۵٫James Madison
۶٫John Jay
۷٫نک: بخش « آیا سیاست یک علم است؟»

منبع مقاله : 
عضدانلو، حمید، (۱۳۸۹)، سیاست و بنیان های فلسفی اندیشه سیاسی، تهران: نشر نی، چاپ اول

پایگاه اطلاع رسانی هیأت رزمندگان اسلام



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: انقلاب اسلامی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی