کنترل غرایز، حصر یا آزادی؟
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 39894
بازدید دیروز : 70777
بازدید هفته : 119120
بازدید ماه : 172398
بازدید کل : 10564153
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 12 / 7 / 1400

کنترل غرایز، حصر یا آزادی؟

محصور ساختن غرایز و در برخی مواقع و شرایط، صبر کردن و به خواهش غرایز پاسخ ندادن، آیا عقده های روانی و اثرات منفی روحی مانند افسردگی، اضطراب، سرکوفتگی اجتماعی و... را پدید نمی آورد؟
پیش از این گفتیم که ادیان الهی و بالاخص دین مبین اسلام، انسان را ترکیبی از دو بُعد جسمانی و روحانی می دانند و جسم را ابزاری برای انجام فعالیت های روح برمی شمارند. بر همین اساس ارضاء امیال و شهوات مادیِ انسان را تا محدوده ای مجاز می دانند که در راستای خدمت به تعالی روح و کمال حقیقی انسان باشد. لذا برای این که غریزه جنسی و دیگر میل ها و کشش ها در بُعد طبیعی و حیوانی قابلیت ابزاری برای رشد انسانی و کسب صفات برجسته اخلاقی پیدا کنند، بدون تردید باید به اصلاح در آیند به این معنا که به خواسته طبیعی آن ها در دایره عقل و شرع پاسخ داده شود، در غیر این صورت، خروجشان از دایره عقل و شرع به هر اندازه ای که باشد، ضربه ای بر پیکره شرافت و عظمت انسانی خواهد بود.


چرا محرومیت از آزادی جنسی؟


امّا این مقدّمه سوالی را در ذهن برخی پدید آورده که از این قرار است: انسان به طور عادّی و بدون توجّه به عقل و دین محدود بودن را دوست ندارد. محصور ساختن غرایز و در برخی مواقع و شرایط، صبر کردن و به خواهش غرایز پاسخ ندادن، آیا عقده های روانی و اثرات منفی روحی مانند افسردگی، اضطراب، سرکوفتگی اجتماعی و... را پدید نمی آورد؟ و گاهی زبان به اعتراض می گشایند که چرا شرع مقدّس تنها راه ارضاء غریزه جنسی را ازدواج (دائم یا مدّت دار) معّرفی کرده و راه های دیگر (خودارضایی، چشم چرانی، رابطه با نامحرم و...، و به طور کلّی لذّت جنسی خارج از دایره اجازه شرع) را بر انسان ها بسته است؟ چرا آن ها را از بسیاری لذّات جنسی محروم کرده است؟


حصر و محدودیت‌های عاقلانه


در پاسخ این دست سؤال ها می‌گوئیم: باید توجّه داشته باشیم که هر محدودیّت و محصور بودنی آثار منفی یاد شده را ندارد، زیرا چه بسیار محدودیّت هایی که باعث حیات و نجات انسان می شود. پزشک حاذق گاهی تغذیه را محصور در ویتامین های خاص، قرار می دهد (پرهیز غذایی)، و نتیجه این محدودیّت سلامت جسم است. پلیس، عابر پیاده را هدایت می کند که از مکان های خط کشیده شده خیابان عبور کنند و به رنگ چراغ های راهنمایی (سبز و زرد و قرمز) توجّه داشته باشند. این محدودیّت برای حفظ جان افراد بوده و مورد قبول همگان است.  بنا بر این، حصر به طور مطلق بد نیست، بلکه حصری که دارای منفعت باشد، مطلوب است. آری اگر حصری باعث محرومیّت گردد بدون این که هیچ گونه نفع مادّی و معنوی در پی داشته باشد، این محدودیت، امری نامطلوب و نادرست می باشد. بنا بر این هر محدود بودنی عقده روانی به وجود نمی آورد، چنان که محرومیّت ناشی از قوانین مطابق با عقل سبب عقده و بیماری روانی نمی شود و انسان عاقل به آن خشنود است.
نتیجه این که اگر همان طور که عقل و دین می گوید، نظر ما به غریزه جنسی، نظری ابزاری باشد و بر اساس اعتقاد به شرافت انسانی با آن ارتباط داشته باشیم؛ هر چند غریزه، محصور در خواسته های انسانی و دستورات شرع و پیام عقل قرار می گیرد، امّا این حصر و محدودیّت همراه با خشنودی و رضایت نفس است چراکه ابزاری برای پیدایش کمال انسانی بوده و از دیدگاه عالی عقلانی به آن می نگرد و رابطه ای الهی با آن دارد. به بیان دیگر حصر غریزه جنسی به وسیله عقل و دین نه تنها محرومیّتی را در مرتبه انسانی به همراه ندارد که رافع محرومیّت است. حصر شهوات مانند افساری است که به مرکب می زنند تا بتوانند کنترل آن را به دست گرفته و از منافع سودمند آن بهره مند شوند. انسان با کنترل غرایز، زمینه آزادی عقل و روح خود از حصار شهوت را فراهم می کند و بدین وسیله استعدادهایش را شکوفا می سازد. امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند:
«مَنْ لَمْ یهَذِّبْ نَفْسَهُ‏ لَمْ‏ ینْتَفِعْ‏ بِالْعَقْلِ»‏.
کسی که نفسش را (از هوس های غیرمشروع) اصلاح نکند، از عقل (کمالات انسانی را) سود نمی برد.[١]
در این نگاه شخص به جایی می رسد که محرومیّت از برخی لذّات جنسی را ارزش می بیند و از این چشم پوشی و امساک هدفمند و مقدّس، بسیار بیشتر از ارتکاب معاصی لذّت می برد[٢]، چنان چه شاعر در این رابطه سروده است:
اگر لذّتِ ترک لذّت بدانی/ دگر لذّتِ نفس لذّت نخوانی
او می داند که نتیجه این محدودیت، رضایت خالق مهربان و بهشت جاودان خواهد بود:
«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِی الْمَأْوى».
و آن كس كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد * قطعاً بهشت جایگاه اوست.[٣] و از سوی دیگر از عاقبت معصیت کاران هراس داشته و فرجام شوم ایشان را دوست نمی دارد:
«فَأَمَّا مَنْ طَغى‏ * وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا * فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِی الْمَأْوى».
امّا آن كسى كه طغیان كرده، * و زندگى دنیا را مقدّم داشته، * مسلّماً دوزخ جایگاه اوست.[٤]
امام باقر علیه السّلام نیز در این رابطه می فرمایند:
«الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ‏ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَكَارِهِ فِی الدُّنْیا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ».
بهشت با سختی ها (ناملایمات) و صبر (بر آن ها) گره خورده است؛ پس هر کس بر سختی ها در دنیا صبور باشد، داخل بهشت شود. و جهنّم با لَذّات (غیر مشروع) و شهوات گره خورده است؛ پس هر کس به نفس خود لذّت (حرام) و شهوتش (میل نامشروعش) را بدهد، داخل جهنّم خواهد شد.[٥]
همچنین از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که زیاد می فرمودند:
«لَا تَدَعِ‏ النَّفْسَ‏ وَ هَوَاهَا فَإِنَّ هَوَاهَا فِی رَدَاهَا وَ تَرْكُ النَّفْسِ وَ مَا تَهْوَى أَذَاهَا وَ كَفُّ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَى دَوَاهَا».
نفس را با هوا و هوس ها رها مكن چرا كه هواى نفس سبب مرگ نفس است و آزاد گذاردن نفس در برابر هواها درد آن است، و باز داشتن آن از هوا و هوس هایش دواى آن است.[٦]


اسارت جسم آری، اسارت روح هرگز


درست بر مبنای همین نگاه است که حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السّلام در برابر تقاضای غیرمشروع همسر عزیز مصر، بارها پاسخ منفی داد و از ارتکاب گناه و فتنه او به خداوند متعال پناه برد. قرآن کریم می فرماید:
«وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوای إِنَّهُ لا یفْلِحُ الظَّالِمُونَ».
و آن [زنى‏] كه یوسف در خانه ‏اش بود، از یوسف با نرمى و مهربانى خواستار كام‏ جویى شد، و [در فرصتى مناسب‏] همه درهاى كاخ را بست و به او گفت: پیش بیا [كه من در اختیار توام‏] یوسف گفت: پناه به خدا، او پروردگار من است، جایگاهم را نیكو داشت، [من هرگز به پروردگارم خیانت نمى كنم‏] به یقین ستمكاران رستگار نمى ‏شوند.[٧] با این که از نظر دنیایی، بهترین و کم نظیرترین موقعیت گناه و عمل منافی عفّت برای یوسف فراهم بود امّا یوسف علیه السّلام چنان مجذوب پروردگار متعال بود که هیچ توجّهی به خواسته زلیخا نشان نمی داد و همین امر موجب شد تا زلیخا برای به زانو درآوردن یوسف، به تهدید متوسّل شود. زلیخا یوسف را تهدید کرد که اگر خواسته اش را اجابت نکند، او را به زندان اندازد.
امّا قرآن کریم پاسخی از یوسف را به یادگار گذاشته که خبر از قوّت ایمان و روح متعالی آن بزرگوار می دهد. آن گاه که نه تنها زن عزیز مصر، بلکه زنان اشراف مصر نیز با زلیخا هم داستان شده و از یوسف تقاضای مراوده داشتند و او را تهدید به بند و زندان کرده بودند، قرآن کریم به نقل از یوسف می فرماید:
«قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی مِمَّا یدْعُونَنِی إِلَیهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی كَیدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ».
یوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوب ‏تر است از عملى كه مرا به آن مى‏ خوانند، و اگر نیرنگشان را از من نگردانى به آنان رغبت مى ‏كنم و از نادانان مى ‏شوم.[٨]
در واقع زبان حال یوسف در آن لحظات چنین بود: «خداوندا! من به خاطر رعایت فرمان تو، و حفظ پاكدامنى خویش، از آن زندان وحشتناك استقبال مى ‏كنم، زندانى كه روح من در آن آزاد است و دامانم پاك، و به این آزادى ظاهرى كه جان مرا اسیر زندان شهوت مى ‏كند و دامانم را آلوده مى ‏سازد پشت پا مى ‏زنم. خدایا! كمكم فرما، نیرویم بخش، بر قدرت عقل و ایمان و تقوایم بیفزا تا بر این وسوسه ‏هاى شیطانى پیروز گردم». و از آن جا كه وعده الهى همیشه این بود كه جهاد كننده ‏گان مخلص را (چه با نفس و چه با دشمن) یارى بخشد، یوسف را در این حال تنها نگذاشت و لطف حق بیاریش شتافت[٩]، آن چنان كه قرآن مى ‏گوید:
«فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَیدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».
پس پروردگارش خواسته ‏اش را اجابت كرد و نیرنگ زنان را از او بگردانید زیرا خدا شنوا و داناست.[١٠]
و بدین ترتیب یوسف حاضر نشد در ازای لحظه ای آزادی نفس و لذّت کاذب و فانی گناه، فضیلت انسانی و روح پاک و الهی خود را لکه دار کرده، و از مقام قُرب پروردگار متعال رانده شود. لذا اسارت جسم را با آغوش باز پذیرفت و به اسارت روح و جان خویش رضایت نداد؛ خشم و دشمنی بنده را قبول کرد امّا لحظه ای نافرمانی و خشم خدا را تاب نیاورد.


خودآزمایی


١- آیا محدودیت‌هایی که دین برای غرایز انسان قرار داده، عقده‌های روانی و اثرات منفی روحی پدید می‌آورد؟ توضیح دهید.
٢- یکی از الگوهای قرآنی عفّت ورزی در برابر انحرافات جنسی را نام برده و با استناد به قرآن کریم شرح دهید؟
 

پی‌نوشت‌ها


[١] عیون الحكم و المواعظ (للیثی) ص ٤٢٨.
[٢] برگرفته از کتاب: اسلام و ارضاء غریزه جنسی (امین زاده، محمدرضا) ص ٢٢ تا ٢٦.
[٣] سوره نازعات/ آیه ٤٠ و ٤١ (ترجمه مکارم).
[٤] همان/ آیه ٣٧ تا ٣٩.
[٥] الكافی (ط - الإسلامیة) ج ‏٢ ص ٨٩.
[٦] همان ص ٣٣٦. (ترجمه از تفسیر نمونه).
[٧] سوره یوسف/ آیه ٢٣ (ترجمه انصاریان).
[٨] همان/ آیه ٣٣.
[٩] تفسیر نمونه ج ‏٩ ص ٣٩٨.
[١٠] سوره یوسف/ آیه ٣٤ (ترجمه انصاریان).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حجت‌الاسلام مسلم زکی‌زاده
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: اخلاقی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی