ما پوستين ول كرديم ، پوستين ما رو ول نمي كنه

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

ما پوستين ول كرديم ، پوستين ما رو ول نمي كنه

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

ما پوستين ول كرديم ، پوستين ما رو ول نمي كنه

سيلابي از كوهستان جاري شده بود و از رودخانه مي گذشت . مرد بي نوائي از آنجا عبور مي كرد ، چيزي در آب شناور ديد و فكر كرد خيك يا پوستيني در آب شناور است 

مرد لخت شد و خودش را به آب زد به اين اميدكه آنرا بگيرد و با فروشش چيزي براي خود بخرد

ولي آنچه سيلاب آورده بود نه پوستين بود و نه خيك روغن ، بلكه يك خرس زنده بود كه در سيلاب گرفتار شده بود

 خرس دست و پا مي زد تا دستش را به چيزي بند كند . همين كه مرد نزديك شد  و دستش را دراز كرد كه پوستين را بگيرد ، خرس براي نجاتش به او چسبيد . مردم ديدند كه مرد نيز همراه سيل پيش ميرود فرياد زدند : اگر نمي تواني پوستين را بياوري ولش كن و برگرد .

مرد جواب داد : بابا ، من پوستين را ول كردم ، پوستين مرا ول نمي كند .

 

اين مثل هنگامي استفاده ميشود كه فردي به اميد سودي در كاري دخالت كند و در آن گرفتار شود . و اگر كسي به او نصيحت كند كه از خير اين كار بگذر براي دفاع از خود اين مثل را استفاده مي كند .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: داستان ضرب المثل ها
برچسب‌ها: داستان ضرب المثل ها

تاريخ : یک شنبه 2 / 8 / 1399 | 17:59 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.