نیازهای امروز جامعۀ ایرانی
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2750
بازدید دیروز : 1059
بازدید هفته : 336607
بازدید ماه : 658888
بازدید کل : 11050643
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 25 / 4 / 1399
محمّد احمدوند - مدرّس دانشگاه و آموزش و پرورش: جامعۀ ما در حال تغییرات سریع اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی است. این امر الگوهای روابط اجتماعی خانواده ها و روابط داخلی و حتّی بین المللی ایران را هم تحت تأثیر قرار داده است. این جامعۀ پویا و البته جوان نیازهایی دارد که به باور من می توان آنها را در سه دسته تقسیم کرد که با اولویت عبارتند از: 1- اشتغال، 2- آموزش، و 3- فرهنگ.
 
1- اشتغال
 
جدی ترین دغدغۀ مردم اشتغال است، اشتغال برای خیل افرادی که به دنبال کاری جدّی و دائمی هستند تا بتوانند به امر معیشت خود و خانواده هایشان کمک کنند. تقریباً در هر خانه ای یک نفر و گاهی چند نفر بیکار وجود دارد که باعث نگرانی خانواده ها می شوند، نگرانی برای آینده، معیشت، و ازدواج آنها. این مطالبۀ برحق مردم است که برای جوانانشان شغل ایجاد شود. اگر این اتفاق بیافتد بسیاری از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و حتّی امنیتی کشور هم از بین خواهد رفت. جوانی که کاری مناسب و دائمی دارد لازم است صبح به صبح سرکار برود و بعد هم خسته از سر کار به خانه برمی گردد. این جوان دیگر بیکار نیست که در خیابانها سرگردان باشد، احیاناً گرفتار دوست نابابی هم شود و به سمت مواد مخدر یا تفریحات ناسالم دیگر برود و چون قرار است فردا هم به موقع سر کار برود شبها هم زودتر می خوابد و به مهمانیهای آنچنانی نمی رود. این جوان وقتی درآمد ثابت و امنیت شغلی داشته باشد خانواده اش و شاید خودش به فکر می افتند دست به کار شده و خانه و زندگی مستقل تشکیل دهد. این یعنی نرخ ازدواج و به تبع آن نرخ تولد کودکان هم بدون قوانین زورگویانه و غیر منطقی بالا می رود. ازدواج این جوان جلوی بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی را هم می گیرد و اصولاً ازدواج دو جوان روابط اجتماعی دو خانواده و حتّی دو طایفه را استحکام بیشتری می بخشد که این خود به استحکام روابط اجتماع می انجامد.
 
برای حل این مشکل، باید از سرتاسر کشور تیمی از استادان دانشگاه در رشته های اقتصادی، اجتماعی و روانشناسی و مدیران بخشهای خصوصی و دولتی را در قالب کارگروه اشتغال گرد هم آورده  و از آنها خواست در دو بعد کوتاه مدت و میان مدت برای ایجاد اشتغال برنامه ریزی کرده و پیشنهادهایی ارائه کنند. وجود نمایندگانی از دولت هم در این کارگروه الزامی است. در بعد کوتاه مدت این کارگروه باید پیشنهاداتی برای ایجاد اشتغال ارائه دهد که سه ویژگی داشته باشند: اول زودبازده باشند، یعنی به سرعت قابلیت اجرا داشته باشند و توسط یک جوان علاقمند و کوشا به راحتی قابل اجرا باشند. دوم هزینۀ ایجاد این مشاغل بالا نباشد و یک جوان با کمک خانواده اش و با همیاری دولت و با وامی محدود بتواند این شغل را برای خود ایجاد کند. شغلهای بسیاری وجود دارد که با هزینه هایی در حد 10 تا 20 میلیون تومان قابل اجرا هستند و دولت هم نشان داده است پرداخت چنین وامهایی برایش دشوار نیست. سوم اینکه این مشاغل با نیازها و واقعیات فعلی و آینده جامعه همخوانی داشته باشند تا دوام داشته و امنیت شغلی در آنها مستتر باشد. ویژگیهای دنیای دیجیتال امروز و نیازهای ریز و درشتی که جامعه برای خدمات و تولید دارد این امر را میسر می سازد.
 
در بعد میان مدت باید به دنبال ساخت زیربناهای مورد نیاز برای آینده کشور باشیم، نیازهایی که زمانبر و قطعاً هزینه بر خواهند بود اما برای نجات کشور از وابستگی به بیگانگان که از مؤلفه های امنیت کشور محسوب می شود ضروری هستند. این پروژه ها هم باید اولویت بندی شده و بر اساس بودجۀ کشور و با فواصل منطقی اجرا و البته تکمیل شوند. لازم به ذکر است ترکیب این کارگروه شامل استادان دانشگاه است که با جدیدترین نظریات اقتصادی و اجتماعی آشنا هستند و البته توجه به خواسته های جامعه وجود استادان علوم اجتماعی و جامعه شناسی را در این جمع ضروری می سازد و این شاید همان امری است که در برنامه ریزیهای اقتصادی ما مغفول می ماند. بگذارید یک مثال ساده بزنم. در بسیاری از کارخانجات و شرکتهای خارجی از خدمات جامعه شناسان و روانشناسان به طور مستقیم یا غیر مستقیم بهره می برند. مدیران این شرکتها برایشان مهم است سلیقۀ روز مردم را شناسایی کنند تا کالا و خدمات خود را طبق این سلیقه تنظیم کنند. برای آنها حتّی رنگ روز هم مهم است چرا که در نهایت مردم به عنوان مخاطب خدمات و تولیدات آنها حق انتخاب دارند. مدیران اقتصادی بخش خصوصی و دولتی هم هر کدام دلمشغولی های خاص خود را دارند و البته ابتکارات خود را و تعامل بین آنها به روشن شدن زوایای مسائل کمک شایانی می کند. وجود نمایندگانی از دولت هم از آن رو ضروری است که با نقاط قوت و ضعف و امکانات یا کمبودهای دولت به عنوان مجری طرحها آشنا هستند و همفکری آنها با دو گروه دیگر راهگشا خواهد بود.
 
2- آموزش
 
در خصوص آموزش هم دو بعد ماجرا نیاز به تغییر دارد: آموزش و پرورش و آموزش عالی. در خصوص آموزش و پرورش من مهمترین نیاز را در تغییر سرفصلها و بخصوص کم کردن حجم کتابها می دانم. با توجه به تعریف دوران آموزش در ابتدایی و متوسطه به عنوان دوره های آموزش عمومی فرزندانمان و آماده کردن آنها برای زندگی اجتماعی، بعضی سرفصلها را می توان به صورت عمومی ادغام کرد. بدتر از همه اینکه حجم کتابهای موجود و حتّی کتابهای جدید پایه های هفتم و هشتم و نهم آنقدر زیاد است که دانش آموزان طوطی وار فقط به حفظ کردن مطالب مشغول هستند و فرصتی برای اندیشیدن و درک کردن مطالب ندارند و به همین دلیل هم چیزی ملکۀ ذهن آنها نمی شود و یک تعطیلی دو هفته ای مثل ایام نوروز باعث افت شدید آنها می شود. کم کردن حجم کتابها و خالی کردن آنها از مطالبی که هیچ فایده ای در زندگی روزمره ندارد به معلم فرصت می دهد عمقی تر با بچه ها کار کند و تمرینهای بیشتری داشته باشد و به دانش آموزان فرصت می دهد به آنچه می آموزند فکر کنند. این کار اضطراب تمام کردن کتاب را در معلمان و اضطراب امتحان دادن را در دانش آموزان به شدت کاهش خواهد داد. این کار باعث می شود معلم و دانش آموز فرصت بیشتری برای دوستی داشته باشند و بسیاری از درگیریهای دانش آموزان با هم، دانش آموزان با معلم، معلم با مدیر، و دانش آموزان با والدین را کاهش خواهد داد. خبرهای اخیر از خودکشی دانش آموزان در شهرهای مختلف کشور یک هشدار جدی در خصوص فشاری است که ما داریم بر ذهن و روان بچه ها وارد می کنیم.
 
بچه ها باید فرصت با هم بودن داشته باشند، باید حس کنند یک گروه هستند، باید اردوهای عملی (و علمی) زیادی بروند و زندگی و طبیعت را حس و لمس کنند. آنها باید اهمیت طبیعت را با ذره ذرۀ وجودشان لمس کنند، باید کار گروهی را عملاً تجربه کنند، باید چیزهایی را یاد بگیرند که در یک سفر خانوادگی ممکن است به کارشان بیاید، باید اصول شهروندی را یاد بگیرند، باید بتوانند به محل کار والدین خود بروند تا اهمیت کار آنها را دریابند، باید گاهی مسابقات خانوادگی داشته باشند تا از کنار آنها بودن لذّت ببرند، باید آداب سخن گفتن و غذا خوردن را یاد بگیرند، باید ورزش کنند، بازیهای محلی انجام دهند، اماکن تاریخی را از نزدیک ببینند و تاریخ خود را با چشم و گوش یاد بگیرند و ....
 
در بعد آموزش عالی لازم است بررسی دقیقی از نیازهای مناطق انجام شود و پذیرش دانشجو طبق نیاز هر منطقه انجام شود. بومی گزینی باید درصد بیشتری (امّا نه صد در صد) به خود اختصاص دهد. این کار دغدغۀ خانواده ها را کم می کند، سفرها و خطرات و آلودگی هوا به خاطر سفرهای بین شهری را کم می کند، و فردی که بومی آنجا است احتمال بیشتری دارد که در همان منطقه بماند و خدمت کند. آموزش اختصاصی و بسیار فنی باید در دانشگاه انجام شود و نه آموزش و پرورش. آموزش و پرورش باید کار آموزش عمومی و شهروندی را انجام دهد و دانشگاه باید کار آموزش تخصصی را دنبال کند. 
 
3- فرهنگ
 
فرهنگ و آموزش فرهنگ از اقتصاد و آموزش جدا نیست. قطعاً خانواده ای که وضعیت اقتصادی مناسبی داشته باشد می تواند برای سبد فرهنگی اعضای خانواده هزینه کند، کتاب و مجله بخرد، سینما و کنسرت برود، سفرهای فراوان داشته باشد و آموزش غیرمستقیم را با آموزش کلاسیک و مستقیم با هم داشته باشد. با تغییراتی که در کتابهای آموزش و پرورش انجام خواهد شد بخش مهمی از زمان حضور بچه ها را می توان به آموزش مسائل فرهنگی اختصاص داد چون اصولاً آموزش فرهنگ و فرهنگ سازی باید از دوران کودکی که باورها و آموزه های فرد هنوز شکل نگرفته شروع شود. از طرف دیگر باید طرحی برای سامان دهی سازمانهای مختلف که برنامه های فرهنگی اجرا می کنند ارائه شود. بسیاری از این تشکلها و سازمانها همپوشانی دارند و بسیاری هم با وجود اینکه از بودجه عمومی دولت استفاده می کنند پاسخگوی هیچ کس نیستند. این پراکندگی باعث از بین رفتن نیروهای بالقوه این سازمانها می شود و کارآیی آنها هم کاهش می یابد. ضمن اینکه باید قانونی تصویب کرد که هر سازمان و اداره ای بخشی از بودجۀ خود را صرف خدمات فرهنگی به کارکنان و خانواده های آنها کند. آموزش و پرورش به عنوان مهمترین و بزرگترین نهاد فرهنگ ساز باید از حمایت کامل دولت برخوردار شود و تمام سازمانها و وزارتخانه های دیگر موظف به همکاری با مسئولین آموزش و پرورش شوند و میزان این همکاری باید شاخصی مهم در ارزیابی عملکرد مدیران سازمانهای دیگر باشد. بودجۀ آموزش و پرورش به عنوان بزرگترین وزارتخانۀ کشور که تمام مردم مستقیم یا غیر مستقیم از فعالیتهای آن تأثیر می پذیرند باید متناسب با نقش مهم آن در فرهنگ سازی و نهادینه کردن آموزه های فرهنگی افزایش یابد و آموزش فرهنگ هم به صورت نظری و هم به صورت عملی باید به عنوان یکی از مهمترین مأموریتهای این وزارتخانه تعریف شود.  

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: جامعه امروز
برچسب‌ها: نیاز جامعه امروز
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی