زندگی خود را اینگونه صفا ببخش
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10328
بازدید دیروز : 70777
بازدید هفته : 89554
بازدید ماه : 142832
بازدید کل : 10534587
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 7 / 10 / 1394

 

همه گرفتاریت را براى دیگران بازگو مكن

شخصى به نام مفضل بن قیس مى گوید: نزد امام صادق(علیه السلام) رفتم و بعض گرفتارى هایم را به آن حضرت گفتم و از ایشان خواستم كه برایم دعا كند، آن بزرگوار به خادمه خانه فرمود: آن كیسه پولى را كه ابوجعفر منصور براى ما فرستاده بیاور. خادمه كیسه را آورد، آن حضرت فرمود: این كیسه اى است كه در آن چهار صد دینار است، به واسطه آن امور خود را اصلاح كن، به آن حضرت گفتم: فداى شما شوم، قصد من این نبود، بلكه مى خواستم كه شما برایم دعا بفرمایید، آن حضرت گفت: من به شما دعا هم مى كنم، لكن همه گرفتاریت را براى دیگران بازگو مكن، زیرا خوار مى شوى. (بحار الانوار ج 47، ص 34.)

 

دست احسان ناشناس بر سر فقرا

هشام بن سالم كه یكى از اصحاب آن حضرت است مى گوید: حضرت صادق(علیه السلام)وقتى شب مى شد كیسه اى بر مى داشتند كه در آن نان و گوشت و پول گذاشته بودند، آن را به دوش مى گرفتند و براى فقراء و نیازمندان مدینه مى بردند و بین آنان تقسیم مى كردند، و كسى آن حضرت را نمى شناخت، تا آن كه ایشان از دنیا رفتند و فقراء دریافتند كه آن كسى كه دست كرَم او بر سر آنان بوده امام صادق(علیه السلام) بوده است. (بحار الانوار، ج 47، ص 38)

 

امام صادق

پاداش شکرگزاری پروردگار

مسمع بن عبدالملك مى گوید: در منى نزد امام صادق(علیه السلام) نشسته بودم در حالى كه ظرف انگورى در مجلس بود كه از آن مى خوردیم. سائلى آمد و چیزى خواست، امام صادق(علیه السلام) خوشه انگورى به او داد. سائل گفت: به انگور نیازى ندارم، اگر پول بود! حضرت فرمود: خدا كار تو را بگشاید، شخص فقیر رفت و سپس برگشت و گفت: خوشه انگور را بدهید، حضرت فرمود: خدا كار تو را بگشاید و چیزى به او نداد. سپس شخص دیگرى آمد، امام(علیه السلام) سه دانه انگور به او داد، آن شخص سائل گرفت و گفت: سپاس خداوند دو جهان را كه مرا روزى داد.

امام صادق(علیه السلام) به او فرمود: بایست، سپس دو دست خود را از انگور پر كرد و به او داد، آن مرد گرفت و مثل دفعه قبل حمد خداى را به جاى آورد، امام(علیه السلام)دوباره او را امر به ایستادن كرد و به خادم فرمود: چقدر پول همراه دارى، نزد خادم بیست درهم یا نزدیك به این مبلغ بود، آن بزرگوار آن پول را به شخص سائل دادند، او گرفت و گفت: سپاس خداى را، این نعمت از توست به تنهایى، و شریكى براى تو نیست. امام(علیه السلام)او را امر به توقف فرمود، و سپس پیراهنى كه در بر داشت بیرون آورده به او داد و فرمود: این لباس را بپوش، او هم پوشید و گفت: سپاس خداوندى را كه مرا پوشانید و مستور نمود. اى اباعبدالله خداوند تو را جزاى خیر دهد و سپس رفت، راوى مى گوید این شخص جز این دعایى براى امام صادق(علیه السلام) نكرد، و ما گمان مى كردیم كه اگر براى خود آن حضرت دعا نكرده بود، بلكه فقط خداوند را سپاس مى گفت حضرت مرتب به او بخشش و احسان مى كردند، زیرا هر وقت حمد خداوند را به جاى مى آورد حضرت چیزى به او مى دادند. (بحار الانوار ج 47، ص 42.)

و از این روایت به خوبى فهمیده مى شود كه امامان معصوم(علیهم السلام) چه اندازه توجه به حضرت پروردگار داشته و در مقابل عظمت او خاضع بوده اند.

همچنان كه در روایت دیگر وارد شده است كه امام صادق(علیه السلام) در نماز، قرآن تلاوت مى كرد، تا آن كه غش كرد، وقتى كه به حالت عادى برگشت كسى پرسید: چه چیز باعث این حالت براى شما شد؟ آن حضرت فرمود: من مرتب آیات قرآن را تكرار مى كردم تا آن كه حالى براى من پیدا شد كه گویا قرآن را رو در رو از كسى كه آن را فرستاده مى شنیدم. (بحارالانوار، ج 47، ص 58)

حضرت صادق(علیه السلام)وقتى شب مى شد كیسه اى بر مى داشتند كه در آن نان و گوشت و پول گذاشته بودند، آن را به دوش مى گرفتند و براى فقراء و نیازمندان مدینه مى بردند و بین آنان تقسیم مى كردند، و كسى آن حضرت را نمى شناخت، تا آن كه ایشان از دنیا رفتند و فقراء دریافتند كه آن كسى كه دست كرَم او بر سر آنان بوده امام صادق(علیه السلام) بوده است

کار کردن در محضر خدا

امام صادق علیه السلام نه تنها دیگران را دعوت به كار و تلاش مى‏كرد، بلكه ‏خود نیز با وجود مجالس درس و مناظرات و ... در روزهاى داغ ‏تابستان، در مزرعه‏اش كار مى‏كرد. یكى از یاران حضرت مى‏گوید: آن ‏حضرت را در باغش دیدم، پیراهن زبر و خشن بر تن و بیل در دست، باغ را آبیارى مى‏كرد و عرق از سر و صورتش مى‏ریخت، گفتم: اجازه‏ دهید من كار كنم. فرمود: من كسى را دارم كه این كارها را بكند ولى دوست دارم مرد در راه به دست آوردن روزى حلال از گرمى آفتاب ‏آزار ببیند و خداوند ببیند كه من در پى روزى حلال هستم. (بحارالانوار، ج‏47، ص‏56.)

 

تجارت صحیح

حضرت در تجارت نیز چنین بود و بر رضایت ‏خداوند تاكید داشت. لذا وقتى كار پرداز او كه با سرمایه امام براى تجارت به مصر رفت و با سودى كلان برگشت، امام از او پرسید: این همه سود را چگونه به دست آورده‏اى؟ او گفت: چون مردم نیازمند كالاى ما بودند، ما هم به قیمت گزاف فروختیم. امام فرمود:

«سبحان الله! تحلفون على قوم الا تبیعونهم الا بربح الدینار دینارا ... ثم قال: یا مصادف! مجالدة ‏السیوف اهون‏ من طلب الحلال؛

سبحان الله! علیه مسلمانان هم‏پیمان شدید كه كالایتان را جز در برابر هر دینار سرمایه یك دینار سود نفروشید! امام اصل سرمایه را برداشت و سودش را نپذیرفت و فرمود: اى مصادف! چكاچك شمشیرها از كسب روزى حلال آسان‎تر است». (بحارالانوار ج 47، ص‏59)

 

داریوش عشقی               



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی