تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15290
بازدید دیروز : 3487
بازدید هفته : 19232
بازدید ماه : 124598
بازدید کل : 11181449
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 25 / 11 / 1395


در سال‌های پایانی عمر شریف رسول الله (ص) در حالی که ایشان در بستر مرگ بودند؛ روزی حضرت زهرا (س) حال پدر را مشاهده کردند و سخت گريستند تا اینکه کم کم صدايشان به گریه بلند شد. پيامبر (ص) سربلند کرده و علت را جويا شدند. حضرت زهرا(س) عرض کردند: بعد از شما از تباهي و ضايع شدن دين و عترت می‌ترسم، اين جا بود که حضرت، ایشان را دلداری و تسلای خاطر دادند به اين که مهدی امت از نسل تو ظهور می‌کند و ريشه گمراهي و ظلالت را مي‌کَنَد.(1) با توجه به این روایت، فاطمه زهرا (س) دغدغه دین خدا و حاکمیت الله بر روی زمین و نیز دغدغه عترت رسول الله (ص) و سرانجام آن را داشتند و با بشارت ظهور فرزند خود مهدی (عج) قلبشان آرام می‌گیرد. البته حضرت زهرا (س) همیشه در حرکت به سوی ظهور مهدی خود پیشتاز بودند و این موضوع را با دغدغه‌ها و رفتارهای متعالی خود در قبال امیرالمؤمنین (ع) که ولیّ و امام زمان ایشان بود نشان می‌دادند. حضرت زهرا (س) عزم بسیاری در تحقق حکومت الهی بر روی زمین داشتند و این موضوع را در ظهور فرزند خود مهدی (عج) جستجو می‌کردند؛ و در نهایت جان خود را نیز در همین مسیر فدا کردند. همانطور که جوانان این سرزمین با الگوپذیری از

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 25 / 11 / 1395


مولا امیرالمؤمنین علی (ع) در روایتی درباره فاطمه زهرا (س) می‌فرمایند که همانا فاطمه (س) صدیقه شهیده است.(1)(2) انسان باید در دنیا برای خدا حرکت کند، برای خدا بسازد، و برای خدا بسوزد و در نهایت نیز در این راه با دادن جان خود از این دنیا برود، مانند فاطمه زهرا (س) که چنین رفتار کردند؛ و از آنجا که حضرت فاطمه زهرا (س) یک الگوی کامل برای همه عالمیان هستند، می‌توان چنین گفت که شهادت یک رفتار فاطمی‌(س) است؛ چرا که ایشان برای زنده نگه داشتن ولایت و در دفاع از ولایت جان خود را فدا کردند. اگر ماجرای درب رخ داد، اگر فاطمه (س) به دفاع از امیر المؤمنین(ع)، حتی در مقابل ضربات ناجوانمردانه دشمن قرار گرفتند، و در نهایت نیز جان خود را برای آن فدا نمودند، تنها و تنها برای حفظ ولایت و پاسداری از آن بود و نه دفاع از همسر.
بنابراین، ما اگر می‌خواهیم فاطمی باشیم، بايد چگونه باشیم؟ به عبارت دقیق‌تر، فاطمی بودن يعنی چه‌؟ یعنی «ساختن، سوختن و رفتن». کما اينکه مولایمان فاطمه سلام الله عليها چنين رفتار کردند تا ولیّ ایشان یعنی مولا اميرالمومنين (ع) باقی باشند. ما وقتی به سيره‌ی فاطمه ‌زهرا ‌(س) نگاه می‌کنيم، وقتی به زندگی و اثرات ايشان در

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: فاطمه (س) و شهادت
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 25 / 11 / 1395

با توجه به روایات عترت (ع)، فاطمه زهرا (س) اسماء و القاب بسیاری دارند و انتخاب کننده این اسماء و القاب خدای متعال بوده است؛ بدون شک اگر خداوند این اسم‌ها را بر روی ایشان گذاشته است، هر یک از آنها یک مفهوم خاص و جایگاه مشخص و کاربرد مختص به خود را دارد و اثر مجزایی بر عالم هستی میگذارد. به عنوان مثال ایشان در زمین فاطمه هستند و به لحاظ فاطمیّت خود انسان‌ها را از آتش جدا کرده و به سوی ارتفاعات بالا و بهشت می‌کشانند؛ به همین ترتیب ایشان در آسمان‌ها با اسمائی چون زهرا و منصوره نام گذاری شده‌اند و این اسم‌ها باید جایگاه و اثر خاص خود را داشته باشد. روايتى را جابر از قول امام صادق (ع) نقل كرده است كه مى‌گويد: به حضرت عرض كردم: به چه مناسبت حضرت فاطمه (س) را «زهرا» ناميده‌اند؟ حضرت فرمودند: بدان جهت كه خداوند آن حضرت را از عظمت خود آفريد و هنگامى كه درخشيد، آسمانها و زمين به نورش روشن شد و ديدگان ملائكه را به هم آورد و همگى در مقابل عظمت خدا به سجده افتاده و گفتند: اى خداى ما! اى آقاى ما! اين نور چيست؟ خداوند به آنان وحى فرستاد و فرمود: اين نورى از نور من است و آن را در آسمان خود جاى دادم، او را از عظمت خود آفريدم، و از صلب يكى از

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 24 / 11 / 1395

وقتی انسان برای فردی نام‌گذاری می‌کند توجه به صفات، ویژگی‌ها، گذشته و آینده او ندارد و اسم او را متناسب با این موضوعات انتخاب نمی‌کند؛ لکن زمانی که خداوند بر روی چیزی یا کسی اسم‌گذاری می‌کند، به تمام وجوه مربوط به آن شخص و یا شیء توجه کرده و آن اسم را متناسب با آنها برمی‌گزیند. در حدیث آمده است که: فاطمه زهرا (س)، فاطمه نامیده شد به این دلیل که او و شیعیانش و به عبارت دیگر فرزندانش از آتش- نار- فطم و جدا شده‌اند.(1) در این حدیث منظور از نار چیست؟ نار و آتش مصادیق مختلفی دارد که از جمله این مصادیق، جهنم قیامت و پس از قیامت است و از دیگر مصادیق آن فتنه‌های آخرالزمان است؛ یکی دیگر از مصادیق آن، ابلیس و شیاطین هستند چرا که آنها از نار خلقت یافته‌اند و بالاخره اینکه دنیا نیز از جمله مصادیق نار و آتش است؛ با این توضیح که باطن دنیا و نجاسات دنیایی چیزی جز همان جهنم اخروی و نار سوزان نیست و انسان‌ها نیز به ناچار در این چاه تاریک و جهنم‌گونه قرار گرفته‌اند و باید با انجام اعمال صالح و دست‌آویزی به حبل الله و مبارزه با نار وجود خبیث شیاطین، از این نار جدا شده و به نور باز گردند؛ لکن این کاری بس دشوار است و بشر بدون نصرت الهی نمی‌نواند خود را از این جنسیت ناری برهاند و به سوی نور حرکت کند و به آن ملحق گردد. از این رو است که خداوند یکی از بهترین ساخته‌ها و مخلوقات خود را درون آتش می‌فرستد تا از انسان‌ها دست‌گیری کرده و آنها را از این نار و ظلمات جدا نموده و به نور بازگرداند و آن وجود فاطم و جداکننده طاهر، کسی جز مادر مهربان امت حضرت فاطمه زهرا (س) نیست.
فاطمه زهرا (س) مانند مرغ آتش است؛ او خود را در آتش می‌اندازد تا جوجه‌هایش را نجات دهد. واقعاً ايشان چون مرغ آتش، مثل يک پرنده سبک‌بالي که بارها درون آتش می‌رود، بارها خودش را در آتش جهنم می‌اندازد، و اگر در آتش جهنمِ دنيا هم آمد به خاطر همين موضوع آمد. چرا يک پرنده خودش را به آتش می‌زند؟ براي نجات جوجه‌هايش. مرغ آتش حاکم اندر ماجراي عالم است. خداوند متعال چه کسی را در عالَم، حاکم مطلق از جانب خود قرار داده است؟ کسی که صفتش، صفت مرغ آتش است:

مرغ آتش، حاکم اندر ماجرای عالم است
او برای جوجه‌ها اين سان به آتش می‌رود

این موضوع یعنی فاطمیت ایشان، نه تنها در دنیا بسیار مطرح است، بلکه در قیامت نیز نمود بسیاری خواهد داشت. در برخی از روایات نقل شده است که در روز قيامت اولين کسي که قرار می‌شود به بهشت برود حضرت زهرا (س) هستند.(2) ایشان از پل صراط عبور می‌کنند و قبل از اينکه به بهشت برسند می‌ايستند، خداوند می‌فرمايد که برای چه ايستادی؟ ايشان می‌فرمايند: می‌خواهم قدر و منزلتم در چنين روزی شناخته شود؛ نمی‌فرمايند که به چيزی نياز دارند. نه به حسب احتياج و نه به حسب اشتياق، بلکه می‌فرمايند که دوست دارم قدر و منزلتم در چنين روزی شناخته شود. خداوند می‌فرمايد: ای فاطمه! برگرد، دست شيعيان و محبانت را بگير و با خودت به بهشت ببر. ايشان به صحنه قيامت برمی‌گردند، دست شيعيان و محبّان را می گيرند و با خودشان می‌برند.(3)
اينجا صحبت از يک حرکت گروهی است و اين حرکت گروهی در حقیقت يک حرکت کاروانی است؛ بله! یک کاروان است! طبق آیات و روایات همه انسان‌ها بايد از پل صراط عبور کنند و با اين توضیح، تصور حرکت فردی بر صراط تصور صحيحی نمی‌تواند باشد، گرچه در احاديث فرموده‌اند که هر کسی در گرو اعمال خودش است؛(4) و این به این دلیل است که افراد ببينند در فضای هولناک قیامت چگونه از پل صراط می‌توانيد عبور کنند؛ و اگر در این حدیث مخاطب فرد فرد انسان‌ها می‌باشند؛ لکن در عمل، حرکت بر صراط، به صورت دسته جمعی می‌باشد.

 

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: فاطمیت فاطمه (س)
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 24 / 11 / 1395


عموماً مباحثی که درباره فاطمه زهرا (س) مطرح می‌گردد، مباحث اخلاقی و رفتاری حضرت در دنیا، مانند خانه‌داری ایشان، فرزند‌داری، حجاب و عفاف، رفتار در قبال شوهر و نهایتاً رفتار ایشان در قبال امام زمان خود و ولی الهی می‌باشد؛ لکن وقتي انسان به سراغ قرآن کریم می‌رود و آياتی که درباره حضرت زهرا (س) است را بررسی می‌کند؛ درمی‌یابد که خداوند فضايی که در آن، حضرت زهرا (س) را معرفی می‌نماید به صورت ديگری قرار داده است؛ به عنوان مثال در سوره کوثر، به کوثر بودن ایشان اشاره شده است و همين که خداوند حضرت زهرا (س) را با واژه کوثر ياد می‌کند، يعنی به خانه‌داری ايشان توجه چندانی نکرده است؛ به شوهرداری و حجاب ايشان توجه چندانی نکرده است؛ (البته این موضوعات در جای خود بسیار پر اهمیت و قابل بررسی هستند) بلکه خداوند به يکي از ابعاد وجودی حضرت زهرا (س) پرداخته است. مرحوم علامه مجلسی (ره) در این باره می‌فرماید: «صديقه كبرى فاطمه عليهاالسّلام كوثر زلال بهشتى است؛ زهراى مرضيه سرچشمه پاك و شفّاف خلقت است؛ چشمه‌سار عصمت و امامت از آن مركز فيض بهره‌مند و سيراب مى‌گردد.»(1) و يا در سوره قدر، زماني که گفته مي‌شود إِنّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ، حضرت زهرا (س) را با عنوان شب قدر معرفی می‌کند؛(2) در سوره نور و در آيه 35 سوره نور خداوند حضرت زهرا (س) را با عنوان «چراغ» و «نور» معرفی می کند. گاهی از اوقات که خداوند خيلی اخلاقی صحبت می‌کند، از انفاق پنج تن(ع) و از ايثار ایشان صحبت مي کند.
در مجموع تأکيد خداوند بر ابعاد وجودي حضرت زهرا (س) و ديگر اهل بيت عصمت و طهارت(ع) است؛ چرا که اصل این بزرگواران نوری خدایی است که در قالب‌های گوناگون نمود یافته است. از همین روست که ما دعوت به معرفت بالنّورانیّت ایشان شده‌ایم؛(3) چرا که یک اصل و حقیقت ثابتی از وجود اهل بیت (ع) در عالم وجود دارد که در همه زمان‌ها و مکان‌ها جاری، حاضر و مؤثر است و آن وجه نورانیّت‌شان می‌باشد؛ لذا ما باید در همین زمان نیز از این نور تبعیت کنیم.(4)
نور اهل بیت (ع) به ویژه نور زهرائیت حضرت زهرا (س) آثار و خواص متعددی بر عالم و آدم دارد که یکی از مهم‌ترین اثرات آن بر عالم حرکت و ارتقاء آن به سوی ظهور مهدی (عج) و بر آدم، تزکیه وجود پاک‌طینتان و نفوس محبّان و شیعیان ایشان می‌باشد. هر قدر این نور در وجود انسان ازدیاد می‌یابد، به همان اندازه نیز ظلمت از وجود او بیرون می‌رود و فرد نورانی‌تر و شبیه‌تر به اهل بیت (ع) می‌گردد. در این رابطه در زیارت جامعه کبیره فرموده‌اند: خداوند شما را از نور خلق کرد و بر حول عرش خود قرار داد؛ سپس می فرماید: و به آنچه که مخصوص کرد ما را به وسیله آن از ولایت شما، به این خاطر بود که خلقت ما پاک و پاکیزه گردد و نفوس ما طاهر شده و وجودمان تزکیه شود و نیز گناهانمان مورد مغفرت الهی قرار گیرد.(5) از این رو می‌توان گفت: نور فاطمه (س) پاک‌کننده است، پاک‌کننده‌تر از نور خورشید. لذا ما باید سعی کنیم که خود را بیشتر در معرض نور حضرت زهرا (س) قرار دهیم. پاک‌کننده‌ها انواع و اقسام دارند و از بهترین پاک‌کننده‌های روح انسان، صفات انسان، امیال انسان، طینت انسان، نور حضرت زهرا (س) است. در روایات فرموده‌اند که این نور در آسمان‌ها ساکن است لذا ما برای اینکه به این نور دست یابیم و وارد بوستان زهرائیّت ایشان در آسمان‌ها شویم باید مانند یک قاصدک نسبت به دنیا بی‌تعلق و سبکبال باشیم؛ باید تزکیه شده و دست از منیّات خود برداریم؛ ما باید در این فضای لطیف نورانی چون قاصدکی باشیم و به تعبیر دیگر قاصدک فضای فاطمی باشیم، تا بتوانیم حجب را از اطراف خود پس زده، به کوچک‌ترین بهانه‌ها از این جهنم دنیا جدا شده و وارد بیت و بوستان فاطمه زهرا (س) در آسمان‌ها شویم.
بهترین راه برای تزکیه وجود و نفوس ما نور فاطمه زهرا (س) است؛ اگر انسان میل به دنیا داشته باشد، چند سال باید سعی کند که این میل از وجودش زدوده شود؟ آیا راه سریع‌تر و سهل‌تری وجود ندارد؟ آیا کسی هست که دست ما را بگیرد و بالا ببرد؟ آیا کسی هست که ما را در اصلاح این رذایل کمک نماید؟ ما سال-هاست که داریم زحمت می‌کشیم تا مثلا رذیله‌ی حبّ به دنیا را از خودمان دور کنیم لکن نتوانسته‌ایم، یک راه سریع این است که به ایام فاطمیه (س) که رسیدیم، بیش از پیش به حضرت زهرا(س) فکر کنیم. لکن سوال اینجاست که به چه چیز ایشان فکر کنیم؟ به کفش ایشان؟ به چادر ایشان؟ به نان پختن ایشان؟ یا به چیز دیگر؟ ما باید به یاد نور حضرت زهرا(س) باشیم و دقایقی را در نور ایشان سپری کنیم. به جای اینکه به دنیا فکر کنیم، به جای اینکه به اشیاء فکر کنیم، به نور پاک ایشان نگاه کنیم. حتی برای چند دقیقه هم که شده حواس خود را معطوف نور پاک و پاک‌کننده ایشان کنیم. نور فاطمه زهرا (س) پاک‌کننده است. حتی لزومی ندارد که انسان اشکالات خود را مدّ نظر بیاورد، مدّ نظر آوردن اشکالات در چنین شرایطی یعنی اینکه انسان اشکالات را جلوی چشم بیاورد، لذا بین او و نور زهرا (س) مانع ایجاد می‌شود. انسان این را هم باید کنار بگذارد؛ برای دقایقی حتی فراموش کند که اشکالاتی دارد و به نور پاک زهرا (س) فکر کند. در این صورت ما کجا هستیم؟ جسم‌مان روی زمین نشسته است؛ درون اتاق است؛ اما ارواح ما گرداگرد وجود مقدس و نورانی فاطمه زهرا (س) می‌گردد. أرواح التی حلت بفنائک. در زیارت عاشورا درباره‌ی امام حسین(ص) می‌گوییم: السلام علیک یا اباعبدالله و علی الأرواح التی حلت بفنائک.(6) سلام بر تو ای حسین و ارواحی که بر گرد وجود تو در طواف هستند.
پس انسان‌ها با روح خود می‌توانند نزد حضرت فاطمه زهرا (س) بروند، با روح‌شان می‌توانند چند دقیقه‌ای آنجا مهمان باشند، با روح‌شان می‌توانند چند روزی در جوار حضرت مجاور باشند و حتی می‌توانند سال‌ها در کنار ایشان ساکن شوند.
پی‌نوشت‌ها
1
ـ زندگانى حضرت زهرا عليها السلام (ترجمه ج 43 بحارالأنوار) ترجمه روحانى، ص 5.
2
ـ امام صادق (ع) در مورد آيه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَهِ الْقَدْرِ» فرمودند: منظور از «الليلة»، فاطمه(س) و «الْقَدْر»، خداوند متعال است... تفسير فرات‌ كوفي ص581.
3
ـ حدیث معرفت بالنّورانیت، بحارالانوار ج 26 ص 1.
4
ـ ر.ک: احادیث ذیل آیه 157 سوره اعراف، الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌1، ص 194، البرهان في تفسير القرآن، ج‌2، ص 593.
5
ـ من لا يحضره الفقيه، ج‌2، ص 613.
6
ـ كامل الزيارات، ص 178.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 24 / 11 / 1395

 

فاطمه زهرا (س) کيست و ارتباط ما با ايشان چگونه است؟ این مطلب را در قالب مثالی بیان می‌کنیم؛ فرض کنید فردی از خيابان دارد عبور می‌کند، می‌بيند که يک جا حجله گذاشته‌اند، جلو مي‌رود، يک عکس قاب کرده را روی حجله می‌بيند، پايين عکس را می‌خواند که نوشته‌اند ايشان در حادثه دلخراشی کشته شد. آن فرد نسبت به مرحوم احساس رقّت می‌کند و به خاطر ماجرای اين شخص مرحوم به ياد آخرت می‌افتد، یعنی احساس و رفتاري را در قبالش نشان مي‌دهد؛ در مجموع، فرد در مقابل عکس او ايستاده و با نوشته‌ای که در زير عکس او هست ارتباط برقرار کرده است. لکن زمانی این فرد از مسيری که دارد رد می‌شود، به حجله‌ای برخورد می‌کند و عکس دوستش را روی حجله می‌بيند، به سرعت جويا می‌شود که چگونه فوت کرده است، مثلاً زير آن عکس هم نوشته‌اند با يک حادثه دلخراشی فوت کرد؛ چند لحظه‌ای به ياد حادثه و چگونگی حالت آن فرد مرحوم در خلال حادثه است و بعد به عکس نگاه می‌کند، به عکس خيره می‌شود، اگر کسی بپرسد که در عکس چه می‌بينی؟ در جواب خواهد گفت که شما ظاهر اين عکس را می‌بينيد، اما من وقتی اين عکس را می‌بينم خاطرات گذشته‌ام با اين دوست عزيزم برايم تداعی مي‌شود و هر خاطره برای من باعث ماتم بیشتری می‌گردد، هر خاطره برای من بهانه‌ای است تا داغ من را تشديد کند. آن فرد اگرچه در مراسمات دوست خود شرکت می‌کند، اما فقط جسمش در مراسم او است و روح و يادش با خاطرات آن فرد می‌باشد.
تا وقتی که ما با حضرت زهراء (س) به گونه اول رفتار کنيم، يعنی به عنوان فردی که هزار و چهارصد سال پيش زندگی می‌کرده، هر قدر هم که برای ايشان فضائل قائل باشيم، با اين حال باز ما اين‌طرف هستيم و ايشان آن‌طرف و ما به خاطر برخی مصائب وارده بر ايشان فقط گريه مي‌کنيم! اين رفتار، رفتار بيگانه‌ای است که به بهانه‌ای مي‌خواهد روزنه‌ای پيدا کند و ارتباط برقرار کند، اين رفتار خیلی ضعيف است. تا وقتی که ما می‌خواهيم با خانه‌داری و بچه‌داری حضرت فاطمه زهرا (س) ارتباط برقرار کنيم، حتی با نحوه رفتار ایشان با امام زمان‌شان می‌خواهيم ارتباط برقرار کنيم اين نوع ارتباط، ارتباط ضعيفی است. لکن وقتی که با هم خاطره و صحنه مشترک داشته باشيم، آن موقع رفتارمان فرق می‌کند، سوزش و ماتم ما بسيار عمیق خواهد بود. ما فرزندان فاطمه (س) هستیم، ما پرتوی از خورشید وجود مادر مهربان امت فاطمه زهرا (س) هستیم. در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که به مفضل فرمودند: آگاه باش ما از نور خدا خلق شديم و شيعيان ما از مادون آن نور و هنگامی كه روز قيامت فرا برسد پائين ترين، به بالاترين ملحق مي شود. سپس آن حضرت (ع) بين دو انگشت سبابه و انگشت وسط را جمع كرد و فرمود مانند اين دو. سپس فرمودند: ای مفضل! آيا می‌دانی كه چرا شيعه، شيعه ناميده شد؟ اي مفضل! شيعيان ما از ما هستند و ما از شيعيانمان. آيا نمی‌بينی كه اين خورشيد از كجا شروع به حركت می كند؟ گفتم از مشرق. و فرمود به سوی كجا برمی‌گردد؟ گفتم به سوی مغرب. امام (ع) فرمودند: لکن شيعيان ما چنين هستند که از ما شروع می‌شوند ـ یعنی از محل اشراق نور شروع به حركت می‌كنند ـ و به سوی ما ـ یعنی محل اشراق نور ـ باز می گردند.(1)
برای فهم بهتر و تصویرسازی بیشتر این ماجرا، حدیث مذکور را در قالب یک داستان در ذیل می‌آوریم (چرا که از بهترین راه‌های انتقال مطلب به مخاطب، تصویرسازی در قالب داستان می‌باشد): يک زمانی ملکوت محض بود و نوری بسيار زيبا، سفيد رنگ، لطيف و بزرگ که در پهنه ملکوت روان بود، نوری عاقل، نوری وليّ، نوری مؤثر، نوری بسيار دلنشين. زمانی به اذن الله پرتوهايی از اين نور بزرگ در ملکوت جدا شد، اين ذره‌ها ساطع می‌شدند و با سرعت روانه می‌شدند، به هر طرف که می‌رفتند مأوايي نمی‌يافتند و دير يا زود به سوی همان نور بزرگ برمی‌گشتند. نور بزرگ دوباره آنها را روانه می‌کرد، آنها می‌رفتند و با سرعتی شديدتر به سوی آن نور بزرگ برمی‌گشتند. آنها ذره‌ای از آن نور بزرگ بودند، آنها با هیچ چيز ديگری جز اصل خود نمی‌توانستند انس بگيرند و هر کجا که می‌رفتند احساس بيگانگی می‌کردند. تنها چيزي که به آنها آرامش میداد و تنها چيزی که مي‌توانست آنها را مهار کند خود آن نور لطيف و بزرگ بود؛ گويا آن ذراتِ انوار، مانند بچه هايی بودند يا مانند جوجه‌هايی بودند و آن نور بزرگ مانند مادر يا مانند مرغی رفتار می‌کرد،(2) آن انوار به هيچ وجه از نور بزرگ نمی‌توانستند فاصله بگيرند و فاصله‌های موقت را با اتصال بيشتر جبران می‌کردند. خورشيد مادی نگاهی به آن خورشيد اصلی کرد و تصوير خورشيد اصلی در او نقش بست و آن هم به اندازه وسع خورشيد مادی؛ زمانی که زبانه‌های خورشيدی از نقطه‌ای از خورشيد شعله می‌گيرند، ميليون‌ها کيلومتر به آسمان پرتاب می‌شوند، باز به سمت خورشيد برمی‌گردند، آثار آنها و برخی از امواج آنها به کلّ منظومه شمسی منتشر می‌شود، اما خود آن زبانه‌های خورشيدی به خورشيد باز می‌گردند، جايي جز خورشيد ندارند و از طرف ديگر جاذبه خورشيد آنها را به سمت خودش می‌کشاند، ماجرا مدت‌ها در ملکوت بدين منوال بود تا اينکه خداوند متعال ارواح را خلق کرد. يک بار که انوار ساطعه از خورشيد ملکوتی از او ساطع شدند، آمدند و خداوند آنها را در ارواح مقيدشان کرد و آن خورشيد بزرگ، خود وسيله اين امر خطير شد و از جانب خدا ساطعه‌های خودش را و پرتوهای نور خودش را در درون روح‌های مختلف مقيد کرد، نه اينکه می‌خواست آنها را رها کند، بلکه خودش هم همراه آن انوار و بلکه زودتر از آن انوار به اعماق عالم آمد. ما با اين نور بزرگ ميلياردها سال زندگي کرده‌ايم، خاطرات بسيار داريم، در قبال نور بزرگ رفتار بچه با مادر را داريم، اسم آن نور بزرگ چيست؟ اسم نداشت؛ اسم آن انوار چه بود؟ آن انوار هم اسم نداشتند، چون در فضايی زندگی می کردند که اسم معنا نداشت، اسم نياز نبود، رابطة مادر و فرزندی مطرح بود، زماني که ما به اعماق عالم آمديم، اسم‌مان را گذاشتند حسن، حسين، تقی، نقی، علی و محمد، و زمانی که آن نور بزرگ به اعماق آمد اسم او را گذاشتند فاطمه؛ آن نور بزرگ در ملکوت نياز به اسم نداشت، زمانی که به آسمان‌ها آمد او را با اسم منصوره می‌شناختند و زمانی که در دنيا آمد او را با اسم فاطمه صدا کردند،(3) احساس ما نسبت به فاطمه (س) يک احساس خيالی نيست، يک احساس واقعی است، حاکي از هزاران سال ارتباط فرزند با مادر، حاکی از هزاران سال ارتباط انوار ساطعه و سپس برگشت کننده و راجعه به سوی آن خورشيد ملکوتی است؛ هزاران سال ما با او زندگی کرديم، ما با او بيگانه نيستيم، بلکه ایشان مادر و اصل وجود ما هستند همان طور که امام صادق (ع) در روایتی ذیل آیات سوره مبارکه قدر چنین می‌فرمایند که: حضرت فاطمه زهرا(س) از هزار مؤمن بهتر و برترند، زيرا که ايشان «أمّ‌ المؤمنين» یعنی مادرِ مؤمنان، هستند.(4)
پی‌نوشت
1
ـ بحارالأنوار ج 25 ص21 باب 1.
2
ـ از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمودند: به خدا قسم ای جابر! در روز قیامت حضرت فاطمه (س) جدا می‌کند و نجات می‌دهد شیعیان و محبین و دوستدارانش را همچنان که مرغ دانه خوب از دانه بد را جدا میکند...، بحارالانوار، ج 43، ص 65 و ج 8 ، ص 52.
3
ـ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‌43، ص 18.
4
ـ تفسير فرات کوفي، ص581.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 11 / 1395

برحاشیه برگ شقایق بنویسید/ گل طاقت بین در و دیوار ندارد



السلام علیک یا سیدتنا و مولاتنا یا فاطمه الزهرا

با سلام و عرض تسلیت فرا رسیدن ایام شهادت جانگداز
شفیعه محشر،حضرت فاطمه زهرای سلام الله علیها

دوستان در این تاپیک قصد داریم به مناسبت
ایام غمبار فاطمیه دوبیتی های فاطمی را بنویسیم


از همه دوستان خواهش میکنم ازارسال تصویر واشعار
طولانی و پیامک ..... در این تاپیک خود داری نمائید .


بدیهی است کلیه پست های غیر مرتبط حذف خواهند شد


التماس دعا



زهرا چه فرشته است ؟ خدا ميداند
او از چه سرشته است ؟ خدا ميداند

بين در و ديوار از آن ضرب لگد
براو چه گذشته است ؟ خدا ميداند

در این دنیا بسی خون جگر دید
در آخر هم چنان داغ پسر دید

در این دنیای رنج و باز لبخند؟
مگر خود را در آغوش پدر دید


غرقاب غمم دگر مرا ساحل نیست
جز اشک فراق دیگرم حاصل نیست

ای مرگ بیا!که زندگی کردن من
بی فاطمه جز خوردن خون دل نیست

يك طرف، بيشرمى آتش بيار معركه
ماجراى تلخ سيلى خوردن گل، يك طرف

يك طرف، بر روى نازكترز گل سيلي زدن
ديدن بر روي خاك افتادن گل ، يك طرف


فاطمیه تاحکایت می شود
غربت حیدر روایت می شود

فاطمیه فصل بیعت با علی است
جرم زهرا گفتن یک یا علی است

می سوخت در و فاطمه پشت در بود
دل از در آتش زده سوزان تر بود

گویند كه فضه بود نزدیك ،اما
نزدیكتر از كنیز ،میخ در بود

پوشانده است ابر کبودی مدینه را
برلب نمانده شوق سرودی مدینه را

قندیل ماه رنگ پرید ه است تاگرفت
گرد عزای یاس کبودی مدینه را

شعله در باغ ولايت سر كشيها كرد و، سوخت
غنچه ى را پيراهن از يك سو، تن گل يك طرف

اى دريغا در ميان شعله هاى كينه سوخت
غنچه را تن يك طرف، پيراهن گل يك طرف


ای آفتاب کبود علی! غروب مکن
تمام بود و نبود علی! غروب مکن

کسوف روی تو از چیست حضرت خورشید!؟
ای آفتاب کبود علی! غروب مکن

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: برگ شقایق
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 11 / 1395

فاطمه علیهاالسلام ؛ فرشته زمینی (ویژه دهه فاطمیه علیهاالسلام)

بی تو...

بی تو تنهایی سخت است ای عشق من،ای تمام هستی من. بی تو بودن معنا ندارد. بی تو، چراغ زندگی ام خاموش است. بی تو، گذران قافله عمر دلگیر است. بی تو، زینب تنها می شود، حسین می میرد. بی تو، بیت الاحزان مدینه تنها می شود. بی تو، آسمان چگونه ببارد، زمین چگونه تاب بیاورد. بی تو، مدینه سر بر بالین کدام دوست نهد. بی تو، ستارگان خاموشند. بی تو، دیگر صدای ضجه و ناله نمی آید. زهرا جان! ریحانه رسول! بی تو، خورشید غمگنانه غروب می کند. ای بی همتا!... آسمان چگونه پهلویت را دید و نگریست، و زمین چگونه صورتت را دید و در هم نشکست. ای برترین بانو! عارفانه عروج کردی و چشم در چشم رسول دوختی. عاشقانه پر کشیدی و در آغوش برترین بشر آرام گرفتی!

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 11 / 1395

فاطمه برترین بانو

منبع : فاطمه (س) گلواژه آفرینش , سید جعفر شهیدی

از کرانه کوثر

فاطمه! ای گلواژه آفرینش!

کجا زبان ما را رسد که وصف تو گوییم و کجا به اندیشه ما آید که ذکرتو آریم، و کجا توان قلم بود که نقش حسن تو نویسد و کدام آینه است که درخشش نور تو را بتاباند.

فاطمه! ای بزرگ بانو!

ای نام تو، جامع کمالاتت که گویای عصمت آتش سوز توست. ای آن که دامنت، رسالت سردار توحید را پرورد. ای آن که مهر رخت،خورشید فروزان مریم و آسیه و خدیجه را فزونتر است; چرا که جهان بانوان را تو سروری. ای آن که شهد شهادت سوزانت را ازچشمه صداقت و اخلاص چشیده ای. ای آن که بر گرده گیتی، دوریحانه مصطفی(ص) را مادری، پس نقش آفرین کربلای 61 تویی; آری تویی. ای آنکه بر در بهشت، نامت نقش بسته است، تو مظهر خشم خدایی، تو جلوه گاه رضای حقی.

و تو ای نامت، زینت آرای آستانه بهشت، تو چه دیدی؟ چه کشیدی که جز خدای، خبر ندارد! آن فرشته که تسلیت بخش دل آزرده و به غم نشسته ات بود، چه می گفت؟ چگونه تسلیتت می داد؟

فاطمه! ای دختر رسالت!

ای به حق واصل! ای ناجی شانه های در بند بردگی! همه می گفتند: این دختر رسول خداست، او فرزند رهبر ماست. ولی تو یادگار همسرت را از گردنت باز می کنی، و گردنی را با بهای آن آزاد می سازی، چرا که مایه مسرت قلب پیامبر است.

فاطمه! ای زایر قبر شهیدان!

تو گلواژه شهادتی. تو بهشتیان را جلوداری. تو مظهر حیایی. چه کسی را رسد که فردای قیامت در مسیرت سر بر آرد. ای خلایق! سر فرودآرید! چشم فرو بندید که حیا می آید. پس چگونه بود که همین دیروز،آری آن روز که در سوگ بودی، تو را حرمت نداشتند؟ چه کسی درخانه توحید را پاس نداشت؟ چه کسی جمع بهشتیان را پریشان کرد؟تو را پدر، «شافعه » خواند چرا که بانوان بهشتی به شفاعت تو دربهشت خانه گزینند.

فاطمه! ای واژه خوشبختی!

تو واژه خوشبختی را معنا بخشیدی. تو توحید را خانه داری کردی.دستی که چرخ هدایت را می گرداند، همو آسیای کوچک خانه خویش را برای پخت گرده نانی می چرخاند. شاهدش دست پینه بسته و تاول زده است. همو که در کنار خندق برای پدر، گرده نانی می برد، وهمو که شمشیر مجاهد مردی چون علی مرتضی(ع) را می شوید، و هموکه در دفاع از ولایت و فدک که مظهر افشای دوزخیان و دشمنان سامری نسب بود، به خطابه می نشیند، آری، همو غنچه دامن خویش را به سینه می چسباند تا از گریه باز ایستد و مهر مادر بچشد.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 23 / 11 / 1395





彡♥♥♥
انسیّةحوراء
♥♥♥彡


ویژه نامه شهادت جانسوزحضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام

برترین بانوی جهان

منبع : برترین بانوی جهان فاطمه زهرا(س) , آیت الله مکارم شیرازی

ارزش انسانها مسلماً یکسان نیست، بعضی از مقربترین فرشتگان الهی برترند، و بعضی از درنده ترین حیوانات پائین تر، و آنچه به این انسان ارزش می دهد بر اساس معرفی قرآن و اسلام همان «علم و ایمان و تقوی و ملکات فاضله انسانی» است.

با توجه به این معیارها بانوی اسلام فاطمه زهرا (س) برترین زنان جهان - در لسان پیامبر(ص) - معرفی شده است.

در روایات فراوانی که در منابع معروف اهل سنت آمده تصریح شده است که فاطمه زهرا(س) افضل زنان جهان بود، آن سخنی است که پیغمبر اکرم (ص) آنرا به تعبیرات مختلف بیان فرموده است:

1-
در یک جا می فرماید:

«
ان افضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت خویلد و فاطمة بن محمد(ص) و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم»:

«
برترین زنان بهشت خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد(ص) و مریم دختر عمران، و آسیه دختر مزاحم است» (همسر فرعون)

2-
در حدیث دیگری می خوانیم پیغمبر اکرم (ص) در بیماری وفاتش هنگامی که بیتابی فاطمه را مشاهده کرد، فرمود:

«
یا فاطمة الاترضین ان تکونی سیدة نساء العالمین، و سیدة نساء هذه الامة، و سیدة نساء المؤمنین»؟:

«
ای فاطمه! آیا راضی نیستی که تو برترین بانوی زنان جهان، و بانوی زنان این امت، و بانوی زنان با ایمان باشی؟

در اینجا افضلیت برای فاطمه (ع) به صورتی مطلق ذکر شده و نام هیچکس در کنار او مطرح نگردیده است.

3-
در حدیث دیگری نیز از همان حضرت (ص) این معنی به صورت مطلق آمده است، در آن هنگام که فاطمه بیمار شده بود و پیامبر(ص) این سخن را به جمعی از اصحاب گفت، آن ها پیشنهاد کردند که از بانوی اسلام (ع) عیادت کنند.

پیامبر برخاست و با جمعی از یاران به سوی خانه فاطمه (ع) آمد، نخست از بیرون خانه صدا زد که دخترم خودت را بپوشان، چون جمعی از یاران به عیادت تو می آیند، و از آنجا لباس دخترش فاطمه (ع) کافی نبود عبای خود را از پشت در به او داد!

پیامبر(ص) و یاران وارد شدند، و بعد از عیادت از خانه بیرون آمدند و رو به یکدیگر کرده و از بیماری فاطمه (ع) اظهار تأسف می کردند، پیغمبر اکرم (ص) رو به آن ها کرد و فرمود: «اما انّها سیدة النساء یوم القیامة».

بدانید او بانوی تمام زنان در قیامت است.

4-
در تعبیر دیگری که در «صحیح بخاری» معروفترین منبع حدیث اهل سنت - آمده از قول «عایشه» می خوانیم:

روزی «فاطمه» (سلام اللّه علیها) نزد پیامبر(ص) آمد، راه رفتنش درست مانند راه رفتن او بود، پیغمبر اکرم (ص) فرمود: خوش آمدی دخترم! سپس او را طرف راست و یا چپ خود نشاند، بعد رازی در گوش او گفت، و به دنبال آن فاطمه گریان شد.

من (عایشه) گفتم چرا گریه می کنی؟ بار دیگر پیامبر(ص) راز دیگری به او گفت، فاطمه (س) خندان شد.

گفتم: من تا امروز شادی که اینچنین با غم نزدیک باشد ندیده بودم، و از علت آن سؤال کردم.

فاطمه (س) گفت: من سرّ رسول خدا را فاش نمی کنم، و این مطلب ادامه داشت تا پیامبر(ص) از دنیا رفت، آنگاه سؤال کردم، گفت:

مرتبه اول پیامبر(ص) به من فرمود جبرئیل هر سال یکبار قرآن را بر من عرضه می داشت، امسال دوبار عرضه داشت، و من فکر می کنم فقط به این دلیل است که اجل من نزدیک شده، و تو اولین کسی خواهی بود که به من ملحق می شوی من هنگامی که این سخن را شنیدم گریه کردم.

سپس فرمود:

ام ترضین ان تکونی سیدة نساء اهل الجنة و نساء المؤمنین؟!:

«
آیا تو راضی نمی شوی که بانوی زنان اهل بهشت یا زنان با ایمان باشی»؟ هنگامی این سخن را شنیدم شاد و خندان شدم.

از بررسی مجموع این احادیث به خوبی روشن می شود که اگر در یکجا فاطمه (س) یکی از چهار زن بزرگ جهان معرفی شده، هیچ منافاتی با این معنی ندارد که او از میان آن چهار زن برترین آن ها است.

شاهد این سخن علاوه بر آنچه از لابلای احادیث گذشته استفاده می شد حدیث زیر است:

5-
در کتاب «ذخائر العقبی» از ابن عباس از پیغمبر اکرم (ص) چنین نقل شده است:

«
اربع نسوة سیدات سادات عالمهن: مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد(ص) و افضلهن عالما فاطمة(ع)».

«
چهار زن بانوی بانوان جهان خود بودند: مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد(ص) و از همه آن ها برتر فاطمه (س) بود.

تعبیر به «افضلیت» مسایل زیادی را در بردارد، و بیانگر مقام علمی و تقوی و ایثار و فداکاری و سایر ملکات فاضله است.

قرآن صریحا می گوید: مریم با فرشتگان سخن می گفت و آن ها نیز با او سخن می گفتند (آل عمران / 42و43 و آیات آغاز سوره مریم).

و نیز می گوید: برای مریم غذای بهشتی در کنار محرابش حاضر می شد (آل عمران آیه 37).

و نیز می گوید: مریم «صدیقه» بود (مائده/75).

و مقامات دیگری برای او، و زنان بزرگی مانند آسیه بیان می کند، پیغمبر اکرم (ص) نیز مقامات بزرگی برای خدیجه بیان فرموده.

روایات فوق یعنی روایات افضلیت فاطمه (س) همه این افتخارات و افزون بر آن را برای بانوی اسلام فاطمه زهرا(س) اثبات می کند.

1.
این حدیث رادر مستدرک الصحیحین ج 2 ص 497 آورده و سپس تصریح می کند که اسناد این حدیث صحیح است.
2.
این حدیث نیز در همان کتاب ج 3 ص 156 نقل شده و باز تصریح می کند که سند آن صحیح است.
3. «
حلیة الاولیا» جلد 2 صفحه .142
4. «
صحیح بخاری» کتاب بدء الخلق.
5. «
ذخائر العقبی» صفحه 44 - «سیوطی» نیز «در المنثور» این حدیث را ذیل آیه «و اذ قالت - الملائکه یا مریم...» (آل عمران /42) آورده است.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 11 / 1395

گفت‌وگو با دكتر سيد محمد امين‌ قانعي‌راد در خصوص‌ بحران‌هاي‌ اجتماعي‌

منبع: روزنامه اعتماد 9/4/1382

اشاره‌:

در را كه‌ باز كردم‌ مردي‌ از پشت‌ پنجره‌ طبقه‌ هفتم‌ ساختمان‌ به‌ خيابان‌ خيره‌ شده‌ بود، اتاقي‌ سه‌ در چهار. روي‌ ميز آشفته‌ و شلوغ‌ بود،عين‌ قفسه‌ كتابها و ذهن‌ درگير او.

اين‌ ذهنيت‌ آشفته‌، آيينه‌يي‌ در برابر آشفتگي‌هاي‌ اجتماعي‌ بود. تلاش‌ مي‌كرد به‌ ذهنش‌ نظم‌ داده‌ و آماده‌ مصاحبه‌ شود،آماده‌ مصاحبه‌ بود.

قرار شد تا با او كه‌ دكتراي‌ جامعه‌شناسي‌ گرفته‌ بود و در دانشگاه‌ بارها و بارها براي‌ هم‌نسلي‌هاي‌ من‌ صحبت‌ كرده‌ بود در مورد خودمان‌ يعني‌ نسل‌ سومي‌ها به‌ گفت‌ و گو بنشينيم‌.

 

آقاي‌ دكتر قانعي‌راد اگر اجازه‌ بدهيد سريع‌ و بي‌پرده‌ نخستين‌ سوال‌ را از شما بپرسم‌ و اصلاص از همين‌ جا شروع‌ كنيم‌ كه‌ آيا شما به‌ اينكه‌ بحراني‌ در كشور وجود دارد و يا اينكه‌ بحراني‌ در راه‌ است‌ اعتقاد داريد يا نه‌ و يا بطور كلي‌ آيا عقلاي‌ جامعه‌ ما به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيده‌اند كه‌ خطري‌ جامعه‌ را تهديد مي‌كند؟

بله‌، اين‌ قضيه‌ كاملا درست‌ است‌. مساله‌ رشد فزاينده‌ جمعيتي‌ كه‌ ما در كشور مشاهده‌ مي‌كنيم‌ و شكل‌گيري‌ چيزي‌ كه‌ تحت‌ عنوان‌ نسل‌ سوم‌ مي‌توانيم‌ از آن‌ نام‌ ببريم‌ مي‌تواند در آينده‌ يك‌ تهديد باشد. اگر ما نسل‌ اول‌ را نسل‌ قبل‌ از انقلاب‌ بدانيم‌، نسل‌ دوم‌ هم‌ شامل‌ كساني‌ است‌ كه‌ در فرايند انقلاب‌ شركت‌ داشتند و امروز مثلاص دهه‌ چهارم‌ يا پنجم‌ زندگي‌ خود را سپري‌ مي‌كند. اما ما نسل‌ سومي‌ هم‌ داريم‌ كه‌ در دهه‌ 30 زندگي‌ خود قرار دارد و نيروي‌ جواني‌ را شامل‌ مي‌شود كه‌ در انتظار ورود به‌ بازار كار است‌. اين‌ نيروي‌ جوان‌ به‌ دليل‌ جوان‌ بودن‌ جمعيت‌ كشور از نظر كمي‌ از حجم‌ بالايي‌ برخوردار است‌ در ضمن‌ بطور همزمان‌ در دوره‌يي‌ پا به‌ عرصه‌ وجود گذاشته‌ است‌ كه‌ با بحثي‌ تحت‌ عنوان‌ جهاني‌شدن‌ و رشد تكنولوژي‌ اطلاعات‌ مواجه‌ هستيم‌. بنابراين‌ اين‌ نسل‌ علاوه‌ بر اينكه‌ تجربيات‌ نسلهاي‌ قبل‌ از خودش‌ را ندارد با يك‌ تحول‌ تكنولوژيكي‌ مواجه‌ شده‌ است‌ كه‌ اطلاعات‌ گوناگون‌ و مختلفي‌ را در زمينه‌هاي‌ متفاوت‌ در موارد متنوع‌ در اختيار اين‌ نسل‌ گذاشته‌ است‌ بطوري‌ كه‌ اين‌ نسل‌ الان‌ امكان‌ دسترسي‌ به‌ شبكه‌هاي‌ اينترنتي‌ دارد، امكان‌ استفاده‌ از ماهواره‌ دارد علي‌رغم‌ محدوديت‌هايي‌ كه‌ براي‌ استفاده‌ از اينترنت‌ و ماهواره‌ اعم ال‌ مي‌شود ولي‌ واقعيت‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ شبكه‌هاي‌ اطلاع‌رساني‌ در دسترس‌ جوانان‌ است‌ و مي‌توانند به‌ مقدار زياد از آن‌ استفاده‌ كنند.

در عين‌ حال‌ اين‌ نسل‌ با پديده‌ ديگري‌ مواجه‌ است‌ و آن‌ اينكه‌ فرايندهاي‌ انقلابي‌ نتوانستند بيش‌ از دو دهه‌ ؤبات‌ لازم‌ را پيدا كنند لذا جوانان‌ و قشر جوان‌ نتوانستند در داخل‌ هم‌ مراجعه‌ به‌ يك‌ دستورالعملها يا يك‌ مجموعه‌ هنجارهاي‌ تثبيت‌ شده‌يي‌ باشد و با آنها برخورد كند و بتواند تكليف‌ خودش‌ را بداند. بي‌تكليفي‌ و بي‌ هنجاري‌ در واقع‌ عارضه‌يي‌ است‌ كه‌ الان‌ كل‌ جامعه‌ را پوشانده‌ است‌ و آدمهاي‌ مسن‌تر هم‌ با يك‌ چنين‌ جرياني‌ مواجه‌ هستند و بطور طبيعي‌ جوان‌ نيز متاؤر از اين‌ بحث‌ بي‌هنجاري‌ است‌. در مجموع‌ دو سه‌ پديده‌ در كنار همديگر قرار گرفته‌اند. يكي‌ همانطور كه‌ عرض‌ كردم‌ رشد فزاينده‌ جمعيت‌ و جوان‌ بودن‌ آنكه‌ اقتضائات‌ زيستي‌ و روانشناختي‌ خودش‌ را دارد. دوم‌ انقلاب‌ تكنولوژيكي‌ كه‌ در خة‌ رخ‌ داده‌ است‌ كه‌ خود موجب‌ در دسترس‌ قراردادن‌ جريانات‌ اطلاعاتي‌ جهاني‌ شده‌ است‌ و سوم‌، يك‌ نوع‌ بي‌هنجاري‌ و عدم‌ ؤبات‌ در وضعيت‌ داخلي‌. بطوري‌ كه‌ اين‌ مجموعه‌ها در كنار يكديگر قرار گرفته‌ و جوانان‌ را در معرض‌ خطر قرار داده‌ است‌. يعني‌ به‌ يك‌ معنا مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ اين‌ جوانان‌ يا ا ين‌ نيروي‌ بسيار عظيم‌ در شرايط‌ طبيعي‌ و مثبت‌ به‌ عنوان‌ يك‌ استعداد بالقوه‌، به‌ عنوان‌ يك‌ نيروي‌ انساني‌ وسيع‌ و داراي‌ استعدادهاي‌ فكري‌ و سطح‌ هوش‌ و توان‌ فيزيكي‌ بالا مي‌توانند در خدمت‌ سازندگي‌ و بهبود شرايط‌ اجتماعي‌ عمل‌ كنند اما از يك‌ طرف‌ مي‌بينيم‌ كه‌ اين‌ فرصت‌ امكان‌ اين‌ را هم‌ دارد كه‌ تبديل‌ به‌ يك‌ تهديد بشود و بحرانهايي‌ را ايجاد كند. لذا ما مي‌توانيم‌ اين‌ پديده‌ را از دو بعد نگاه‌ كنيم‌. هم‌ به‌ عنوان‌ فرصتي‌ كه‌ براي‌ كشور فراهم‌ خواهد شد، در صورتي‌ كه‌ بتوان‌ درست‌ از اين‌ نيرو استفاده‌ كرد و هم‌ به‌ عنوان‌ منبع‌ بالقوه‌يي‌ براي‌ ايجاد بحراني‌ اجتماعي‌.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 11 / 1395

گفت‌وگو با دكتر سيد محمد امين‌ قانعي‌راد در خصوص‌ بحران‌هاي‌ اجتماعي‌

منبع: روزنامع اعتماد 10/4/1382

 پس‌ چارچوب‌ هاي‌ درست‌ بايد احيا شود. منتها با محتوايي‌ متعالي‌ و محتوايي‌ كه‌ انقلاب‌ دنبال‌ آن‌ بود و روح‌ انقلاب‌ در اين‌ محتوا بايد تجلي‌ پيدا كند. ولي‌ الان‌ روح‌ انقلاب‌ در شكستن‌ قالب‌ ها و عدم‌ جايگزيني‌ قالب‌هاي‌ جديد تجلي‌ پيدا كرده‌ است‌. بنابراين‌ چه‌ بسا كه‌ همان‌ روح‌ سابق‌ هم‌ استمرار پيدا كرده‌ است‌. يعني‌ در نظام‌هاي‌ اداري‌ ما همان‌ روح‌ آمرانه‌ يا روح‌ تصميم‌گيريهاي‌ اقتدارطلبانه‌ استمرار دارد و هر كس‌ كه‌ رييس‌ بشود همانطور عمل‌ خواهدكرد. ولي‌ ديگر قالبي‌ وجود ندارد. يعني‌ به‌ جاي‌ اينكه‌ قالب‌ حفظ‌ بشود و روح‌ آن‌ عوض‌ بشود روح‌ حفظ‌ شده‌ و قالب‌ عوض‌ شده‌ و شكسته‌ شده‌ است‌.

 آقاي‌ دكتر،در بين‌ صحبت‌هاي‌ خودتان‌ فرموديد كه‌ نداشتن‌ يك‌ گفتمان‌ و از طرفي‌ شكسته‌شدن‌ نظم‌ اجتماعي‌ و همچنين‌ مبارزه‌ با فورميسم‌ و يا ظاهرگرايي‌ مي‌تواند موجب‌ بحران‌ اجتماعي‌ شود. حالا سوؤال‌ ديگري‌ كه‌ در اينجا پيش‌ مي‌آيد اين‌ است‌ كه‌ چقدر تحولات‌ جهاني‌ مي‌تواند تاؤيرگذار باشد چرا كه‌ تحولاتي‌ كه‌ در سطح‌ جهان‌ اتفاق‌ افتاده‌ و مانند موتور جت‌ بود كه‌ از كنار ما در حال‌ حركت‌ است‌،حال‌ اگر آن‌ را با مايي‌ كه‌ داشتيم‌ با موتور گازوييلي‌ حركت‌ مي‌كرديم‌،مقايسه‌ كنيم‌ آيا اين‌ تناقض‌ و تضاد را ايجاد نكرده‌ است‌.

يعني‌ مي‌شود بخشي‌ از تحولات‌ كشور در زمينه‌ بحران‌ اجتماعي‌ را آن‌ طرف‌ قضيه‌ ديد يا اينكه‌ نه‌ ما همه‌ اين‌ قضايا را اين‌ طرف‌ جريان‌ ببينيم‌ و بگوييم‌ كه‌ ما در يك‌ سيستم‌ داريم‌ كار مي‌كنيم‌ و اين‌ اتفاقات‌ افتاده‌ است‌.

ببينيد يكي‌ از ويژگي‌هاي‌ يك‌ بحران‌ اجتماعي‌ اين‌ است‌ كه‌ فقط‌ ناشي‌ از عوامل‌ و دلايل‌ مربوط‌ به‌ خود ساختار و نهادهاي‌ اجتماعي‌ دروني‌ نيست‌ بلكه‌ عوامل‌ فرااجتماعي‌ نيز در آن‌ دخيل‌ هستند. طبيعتاص هم‌ انقلاب‌ ما در يك‌ بستر جهاني‌ روي‌ داد و هم‌ اينكه‌ تحولاتي‌ كه‌ ما بعد از انقلاب‌ با آن‌ مواجه‌ هستيم‌ باز متاؤر از آن‌ تحولات‌ جهاني‌ است‌ يعني‌ همانطور كه‌ عرض‌ كردم‌ در كنار درهم‌ شكستن‌ اين‌ فرم‌هايي‌ كه‌ ما در داخل‌ با آن‌ مواجه‌ بوديم‌ و به‌ زير سوؤال‌ رفتن‌ برخي‌ هنجارهاي‌ قديمي‌ و عدم‌ جايگزيني‌ يكسري‌ هنجارهاي‌ جديد مقداري‌ نابساماني‌ و تضاد هنجاري‌ را در داخل‌ براي‌ ما ايجاد كرد. در كنار اين‌ قضايا ما از بيرون‌ با بمباران‌ اطلاعات‌ مواجه‌ شديم‌ و رشد فزايند تكنولوژي‌ فقط‌ آؤار منفي‌ خودش‌ را به‌ ما منتقل‌ كرد. ولي‌ بحث‌ اين‌ است‌ كه‌ در مقابل‌ اين‌ وضعيت‌ جهاني‌ ما چطور مي‌ توانستيم‌ موضع‌ بگيريم‌. اين‌ مساله‌ كه‌ در وضعيت‌ جهاني‌ تحول‌ ايجاد شده‌ و آن‌ تحول‌ هم‌ بر روي‌ ما اؤر گذاشت‌ مورد پذيرش‌ ما هست‌ ولي‌ حالا اين‌ چيزي‌ كه‌ مي‌بايد سازمان‌ پيدا كند ما هستيم‌ نه‌ شرايط‌ جهاني‌. شرايط‌ جهاني‌ اصلاص در كنترل‌ ما نيست‌. به‌ اين‌ دليل‌ كه‌ قدرت‌ها يا ابرقدرتها در زمينه‌هاي‌ اقتصادي‌ و سياسي‌ بسيار با ظرفيت‌هاي‌ تكنولوژيك‌ و مالي‌ و نظامي‌ بالا در حال‌ كنترل‌ دنيا هستند. خب‌،بنابراين‌ ما نمي‌توانيم‌ بطور بلاواسطه‌ در جريانات‌ جهاني‌ تاؤيرگذار باشيم‌. اما كاري‌ كه‌ مي‌توانيم‌ در كوتاه‌ مدت‌ انجام‌ دهيم‌ سازماندهي‌ خودمان‌ است‌. به‌ اين‌ خاطر كه‌ بتوانيم‌ در اين‌ شرايط‌ جهاني‌ خودمان‌ را حفظ‌ كنيم‌. يعني‌ الان‌ شرايط‌ به‌ نحوي‌ است‌ كه‌ اگر ما نتوانيم‌ براي‌ اين‌ بحران‌ اجتماعي‌ يك‌ نوع‌ سازماندهي‌ در داخل‌ داشته‌ باشيم‌ در فرايند جهاني‌ ذوب‌ خواهيم‌ شد و به‌ يك‌ حاشيه‌ در تحولات‌ قرن‌ بيست‌ويكم‌ تبديل‌ مي‌شويم‌ و اين‌ خطر كه‌ يك‌ خطر ملي‌ و مرتبط‌ با امنيت‌ ملي‌ نيز است‌ ما را تهديد مي‌ كند مگر اينكه‌ خودمان‌ را بازيابي‌ مجدد كنيم‌ و در قرن‌ 21 بتوانيم‌ با يك‌ نيروي‌ موؤؤر يا حداقل‌ يك‌ نيروي‌ ماندگار و بادوام‌ تبديل‌ بشويم‌. در اينجا بحث‌ اين‌ نيست‌ كه‌ اصلاص اين‌ بحران‌ در داخل‌ چه‌ كارهايي‌ مي‌كند يا چه‌ عوارضي‌ دارد. چرا كه‌ مساله‌ خيلي‌ بالاتر از اينهاست‌ و آن‌ اينكه‌ امنيت‌ ملي‌ ما را در خطر خواهد انداخت‌...

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 11 / 1395

گفت‌وگو با دكتر سيد محمد امين‌ قانعي‌راد در خصوص‌ بحران‌هاي‌ اجتماعي‌

منبع: روزنامه اعتماد 11/4/1382

آيا فكر مي‌ كنيد گزينه‌ يي‌ كه‌ در حال‌ حاضر ما آن‌ را انتخاب‌ كرده‌ ايم‌، استمرار بحران‌ است‌ چون‌ برنامه‌ خاصي‌ در اين‌ بحران‌ نداريم‌ و نيازمند روزمرگي‌ هستيم‌ تا بتوانيم‌ نيازهاي‌ خودمان‌ را به‌ صورت‌ روزمره‌ حل‌ كنيم‌.

مي‌خواهم‌ از شما سوال‌ كنم‌ كه‌ آ يا اين‌ استنباط‌ من‌ درست‌ هست‌ يا نه‌، يعني‌ نهايتاص اين‌ بحران‌ استمرار پيدا مي‌كند اما بالاخره‌ بايد در جايي‌ تمام‌ بشود و به‌ آنجايي‌ مي‌رسيم‌ كه‌ شما فرموديد كه‌ همان‌ تهديد امنيت‌ ملي‌ است‌. اگر ممكن‌ است‌ در اين‌ مورد توضيح‌ بفرماييد

در حال‌ حاضر استراتژي‌ اعلام‌ نشده‌ در سيستم‌ حاكم‌ بر كشور ما، استمرار بحران‌ است‌. يعني‌ راهكاري‌ كه‌ اعلام‌ شده‌ ولي‌ عملا ما آن‌ را داريم‌ طي‌ مي‌كنيم‌ و مي‌گوييم‌ كه‌ خب‌ اين‌ وضعيت‌ فعلاص باشد گاهي‌ اوقات‌ مي‌گوييم‌ كه‌ آقا برخي‌ها فكر مي‌كنند كه‌ وضعيت‌ بحران‌زاست‌ نه‌ اصلاص اينطور نيست‌ وضعيت‌ اصلاص وضعيت‌ بحراني‌ نيست‌ و برخي‌ها كج‌ انديشي‌ مي‌كنند كه‌ فكر مي‌كنند وضعيت‌ بحران‌زاست‌. ما بايد اين‌ مساله‌ را در نظر داشته‌ باشيم‌ كه‌ در تعريف‌ بحران‌ يكي‌ از تعاريف‌ مهم‌ آن‌ اين‌ است‌ كه‌ بحران‌ يك‌ مساله‌ ادراكي‌ است‌. يعني‌ بحث‌ اين‌ نيست‌ كه‌ شما به‌ صورت‌ عيني‌ فقط‌ فاكتور عيني‌ را در بحران‌ تعيين‌ كننده‌ بدانيد و با يكسري‌ شاخاهاي‌ عيني‌ آن‌ را نشان‌ بدهيد. ادراك‌ آدمها مي‌گويد كه‌ بحران‌ هست‌ يا نيست‌ چرا كه‌ بحران‌ يك‌ وضعيت‌ ادراكي‌ است‌. پس‌ بحران‌ وضعيتي‌ هست‌ كه‌ مجموعه‌يي‌ از هنجارها و ارزشهايي‌ كه‌ مردم‌ روي‌ آن‌ اتفاق‌ نظر دارند را در معرض‌ خطر قرار مي‌دهد و مردم‌ نسبت‌ به‌ آنها احساس‌ نگراني‌ مي‌كنند. همين‌ كه‌ يكسري‌ فكر مي‌كنند بحران‌ وجود دارد بايد يك‌ حداقلي‌ براي‌ وجود بحران‌ باشد. البته‌ آن‌ دسته‌ از افرادي‌ كه‌ مي‌گويند بحراني‌ نيست‌ نمي‌خواهند به‌ يكسري‌ از واقعيت‌ها و يك‌ مجموعه‌ از تغييرات‌ تن‌ بدهند.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 11 / 1395





اشتباهات شاه


شاه در ماه‌های قبل از سقوط خود گفته بود کشورش در بیست و پنج سال آینده نیروی پنجم در جهان خواهد شد. و جمعیت ایران به ۶۵ میلیون می‌رسد، و سطح درآمد یک ایرانی با درآمد یک اروپائی برابر خواهد شد.

سپس شاه اظهار امیدواری کرد که حکومتش تا ۱۵ سال آینده ادامه یابد پس از آن حکومت را به ولیعهد سپرده و کنا‌ره‌گیری خواهد کرد.

اخبار الیوم» مصطفی امین، روزنامه‌نگار مصری، طی مطلبی که در سال۱۳۵۷ منتشر شد
نوشته است: یکسالی از این سخنان نگذشت که تخت طاووسی به لرزه درآمد و عمر سلطنت او نه با سنوات که با ساعات شمرده می‌شد.

به طور خلاصه می‌توان گفت: خطا‌های دهگانه بزرگی که شاه مرتکب شد، پایه‌های حکومت و سلطنت او را لرزانیده و اورا به سقوط حتمی نزدیک گردانیده است.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 11 / 1395







تأثير نهضت حسيني بر انقلاب اسلامي

در حالي كه اكثر انقلاب‌هاي معاصر، سرچشمه ايدئولوژيك خود را از ناسيوناليسم، بورژوازي، كمونيسم و... مي‌گرفتند، مردم ايران به رهبري امام خميني،اسلام را به عنوان ايدئولوژي انقلابي خود برگزيدند. دليل بروز چنين رفتاري از مردم ايران بيش از هر چيز به فرهنگ سياسي ايرانيان باز مي‌گردد. باتوجه به آنكه مهم‌ترين منبع فرهنگ سياسي ايران، مباني ديني و به طور خاص مذهب شيعه است و بخش عمده‌اي از رفتار سياسي مردم نيز از اين منبع متأثر است، بنابراين حركت اسلامي مردم ايران در بهمن 57 نيز از اين منبع ناشي شده است.

از اين رو در نوشتار حاضر با در نظر گرفتن انقلاب اسلامي به عنوان تبيين كننده و تطبيق دهنده‌ي انديشه‌هاي اسلامي با جامعه‌ي ايراني به بررسي تأثير نهضت حسيني بر انقلاب اسلامي با تأكيد بر مقوله شهادت خواهيم پرداخت.

غلبه اصوليون بر اخباريون، شيعيان را به دو گروه مجتهدان و مقلدان تقسيم نمود. بنابر اعتقاد اصوليون، در عصر حضور معصومين، حاكميت و اختيارات آن توسط ائمه اعمال مي‌گردد ولي در زمان غيبت، از يك سو به دليل حكمت الهي و اقتضاي قاعده لطف كه زمين خالي از حجت نباشد، و از سوي ديگر از آنجا كه حفظ نظم اسلامي بايد به دست كسي انجام شود كه آگاهي كاملي از احكام اسلام و قوانين آن داشته باشد، حق حاكميت اسلامي و ولايت تصرف در امور اجتماعي و سياسي برعهده جامع‌الشرايط گذاشته شده است. 1

از اين رو با تثبيت و نهادينه شدن اجتهاد و تقليد، عملاً جامعه شيعه به دو گروه اقليت مجتهد و اكثريت مقلد تقسيم گرديد و رهبري و هدايت ديني مردم و استنباط احكام اسلامي، به عنوان يكي از كارهاي ويژه مهم روحانيت درآمد. اين رويداد رابطه‌اي ناگسستني در تمام مراحل زندگي ميان مردم و روحانيت بوجود آورد كه طي آن روحانيت سعي در برقراري ارتباط با مردم و گروه‌هاي مختلف نمود.اين ارتباط به حدي قوي شكل گرفت كه نقش روحانيت شيعه در مسائل سياسي و اجتماعي ايران در زمان‌هاي مختلف غير قابل انكار مي‌نمايد. 2

بنابراين در نظام روحانيت شيعه، به واسطه وجود مسأله تقليد، نوعي رابطه معنوي ميان توده مردم و رهبران مذهبي ايجاد شده است. به طوري كه مردم تحت دستورات و نظرات رهبري قرار داشته و نوعي هم نوايي ميان آنان شكل گرفته است. اين همنوايي باعث شكل‌‌گيري قيام‌ها، جنبش‌ها، نهضت‌ها و در نهايت انقلابي اسلامي گرديده است.

شهيد مطهري با اذعان به اين مطلب كه در طول تاريخ، روحانيون و علماي تسنن، سخنان و طرح‌هاي اصلاحي بيشتري نسبت به علماي شيعه ارائه كرده‌اند، معتقد است كه آنها نتوانسته‌اند يك حركت اصلاحي عميق بوجود بياورند. به اعتقاد شهيدمطهري علماي شيعه با اينكه كمتر در اين زمينه‌ها حرف زده‌اند در طول يكصد سال اخير حركتهايي را رهبري كرده‌اند كه نظير هيچ كدامشان حتي در ميان اهل سنت وجود نداشته است، چه رسد به روحانيت مسيحي و امثال اينها...3



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 21 / 11 / 1395


فراز و فرود پرواز انقلاب

پيروزي انقلاب اسلامي ايران حادثه مهم و حيرت‌انگيزي براي جهانيان بود. به طوري كه تقريباً تمام نظريه‌ها و چاچوب‌هاي علمي غربي از تحليل و تبيين چگونگي آن وا ماندند.

مردم جهان كه شاهد انقلابي به معناي واقعي «دگرگون شدن» بودند، نه تنها شورش عده‌اي براي واژگون كردن يك رژيم و ايجاد حكومتي جديد را به عينه مي‌ديدند، بلكه شاهد علقه‌ها و پيوندهاي شديد يك ملت به رهبري روحاني نيز بودند كه انديشه تغييرات اساسي و بنيادين در تمام نهادها، مناسبات، ساختارهاي سياسي و اجتماعي را در سر مي‌پروراند.

از اين رو روز 12 بهمن 1357 به عنوان يكي از روزهاي به ياد ماندني در تاريخ معاصر ايران به شمار مي‌آيد. در اين روز كه امام خميني با استقبالي بي‌سابقه از تبعيدگاه به ايران باز مي‌گشت،‌كمتركسي مي‌انديشيد كه «پرواز انقلاب» حادثه‌‌اي مهم در تاريخ جهان و نقطه‌ي عطفي در تاريخ معاصر ايران باشد.

با توجه به اهميت پرواز انقلاب در تاريخ پيروزي انقلاب اسلامي كه بار ديگر اوج همبستگي ملت و پيروي از رهبري مطلق امام خميني را نمايش مي‌داد، در ادامه پس از مروري اجمالي بر چگونگي تبعيد امام از عراق به فرانسه، به شرح فراز و فرود پرواز انقلاب خواهيم پرداخت.

رژيم شاه كه منشاء ناآرامي‌هاي داخلي و قيام عمومي را در نجف‌اشرف و شخص امام مي‌پنداشت، پس از كشتار هفده شهريور به رژيم بعثي عراق فشار آورد تا از ادامه فعاليتهاي سياسي امام خميني جلوگيري كند. دولت بعثي عراق نيز براساس مذاكره و توافق با رژيم پهلوي، با گماردن نيروهاي امنيتي در اطراف منزل امام ضمن جلوگيري از تردد افراد، نخست امام را از مداخله در امور سياسي منع و سپس بيت امام در نجف اشرف را ـ در دوم مهر 1357 ـ به محاصره درآورد.

با اين حال اوضاع ناآرام در ايران همچنان ادامه يافت و شاه براي آرام نمودن اوضاع در انديشه اخراج امام از عراق افتاد. از اين رو رژيم عراق با توصيه حكومت ايران، امام خميني را دعوت به سكوت و يا خروج از آن كشور كرد. امام خميني نيز راه دوم را انتخاب و عازم كويت گرديد، اما آن كشور نيز به ايشان اجازه ورود نداد.

هنگامي كه امام خميني از عراق خارج مي‌شد، هيچ كس تصور نمي‌كرد كه ايشان راهي پاريس شوند، اما اتفاقات فوق باعث گرديد كه امام در تاريخ 13 مهر 1357، عازم فرانسه گردند و در دهكده‌ي «نوفل لوشاتو» ساكن شوند.



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 20 / 11 / 1395

 





انديشه امام‌، ‌مولد انقلابي استثنايي



اساسا ريشه اين واقعيت مهم را كه ((انقلاب اسلامي‌ايران در ذات خود هيچ شباهتي با انقلاب‌‌‌‌هاي ديگري كه در قرن حاضر به وقوع پيوسته نداشته است )) بايد در پيوند انفكاك نا پذير انقالاب اسلامي‌و حضرت امام خميني (ره)جست جو نمود.

از رهگذر پيوند تنگاتنگ انقلاب اسلامي‌با انديشه و شخصيت جامع امام تمايز غير انكار انقلاب اسلامي‌از ساير انقلاب اسلامي‌بزرگ جهان در قرن بيستم شكل مي‌پذيرد.

امام (ره) در تعريف و تعيين اهداف انقلاب اسلامي‌، ‌رهبري جريان مبارزه‌، مواجهه با قدرت‌‌‌‌‌هاي افزون طلب و تاكتيك ها و روش‌‌‌‌‌هاي حفظ و استمرار دستاورد‌‌‌‌هاي انقلاب اسلامي‌، ‌داراي دكترين سياسي ويژه و منحصر به فرد بودند‌، دكترين سياسي امام بر پايه مباني ثابت و استوار و خدشه عميق به غيب و امداد غيبي‌، ايمان خلل نا پذير به تعاليم اسلام و وحي‌، اتكا و توكل راسخ بر قدرت لايزال الهي‌، ‌و تكليف مداري مطلق و.. .قرار داشت‌، دكترين سياسي كه «به اعتراف غريبان غرب از شناخت آن عاجز مانده است. »

به تعبير دقيق‌تر،انديشه سياسي امام كه پايه اصلي و عنصر حياتي شروع واستمرار جريان انقلاب اسلامي‌بوده است نتيجه منطقي تفسير عرفاني ايشان از هستي ومعني وجودي انسان و...مي‌باشد.
امام با بهره گيري ازانديشه نو و ريشه‌دار الهي خود در صحنه سياست بين‌المللي نه تنها با توفيق در سرنگوني رژيم قدرتمند پهلوي به هدايت جريان جهاني انقلاب اسلامي‌پرداخت بلكه با ارائه تفكري جديد و فرهنگي وكاملا ديني والهي و نفي آموزه‌‌‌‌‌هاي مكاتب مادي «مدنيت غرب را نيز به چالش كشاند.»

به اين لحاظ «نوآوري امام نسبت به دنياي معاصر‌، قبل از آن كه در سطح عمل سياسي باشد در افق انديشه سياسي است‌، انديشه سياسي حضرت امام درنسبت با دنياي معاصر داراي نو آوري‌‌‌‌‌هاي فراواني است و مي‌شود گفت كه نقطه عطفي را براي انديشه سياسي معاصر به وجود آورد. »
حضرت امام بر مبناي اين انديشه سياسي بزرگ‌ترين انقلاب اجتماعي قرن بيستم را كه درنظر تحليل‌گران بين المللي درچهار چوب معيار‌‌‌‌هاي سنجش ساير انقلاب‌‌‌‌‌هاي بزرگ جهان نمي‌گنجيد‌، به حركت درآوردند.

چنان‌كه ميشل فوكو (Michel Foucauit) انديشمند و جامعه‌شناسان برجسته فرانسوي در نوشته‌‌‌‌‌هاي خود با اشاره به سفري كه در كوران حوادثانقلاب (سال 57) به ايران داشته و با اشاره به نظريات برخي از تحليل‌گرانغربي كه جريان انقلاب ايران را عبور جامعه ايران از غير مدرن و سنتي به مدنيته‌، تفسير ميكردند،با معيار قرار دادن وقايع عيني وتحولات جاري كه از نزديك مشاهده نموده مي‌نويسد:

«من قبول دارم كه از قرن هيجدهم به بعد هرتحول اجتماعي اتفاق بسط مدرنتيه بوده اما انقلاب ايران تنها حركت اجتماعي است كه در برابر مدنيته قرار دارد. »
درواقع «فوكو مي‌پذيرد كه انقلاب اسلامي‌ايران دوسده اقتدار يك انديشه سياسي را با همه سوابق چند صد ساله‌اش به چالش كشانده.. . و اين انقلاب حرف تاز‌‌‌‌هاي دارد و ويژگي بارز انديشهسياسي حضرت امام (ره) هم همين است.»

«شما در انديشه‌‌‌‌‌هاي سياسي غرب اگر چه اختلافات فراواني مي‌بيند اما همه آنها در يك نقطه مشترك‌اند و آن نفي هويت ديني است »و حال آن كه «ويژگي بارز انديشه سياسي امامراحل هويت ديني آن است كه آمد وانديش‌‌‌‌هاي را فراتر از چهار چوب كلان انديشه سكولار غربي مطرح كرد...»

دقيقاً به دليل بر خورداري خضرت امام (ره) ازاين انديشهسياسي كه بر مبناي تعاليم اسلامي‌وفقه غني شيعه استوار گرديده بود انقلاب اسلامي‌صورت پذيرفت و از همين ناحيه بود كه از ابتدا هر چه از مراحل آغاز ورشد و بالندگي انقلاب زمان بيشتري مي‌گذشت بر همگان اين واقعيت عيان گشت كه « انقلاب اسلامي‌ازهمه انقلاب‌ها جداست »

بر اين اساس طراح و معمار كبير انقلاب اسلامي‌همواره با تأكيد بر پيوند عميق و ناگسستني انقلاب اسلامي‌ايران با آموزه‌‌‌‌‌هاي اسلامي‌وتعاليم ديني بر استثنايي بودن آن تأكيد مي‌نموند‌، چنان‌كه در وصيت نامه سياسي والهي خود با بيان اين مطلب كه :
«ما مي‌دانيم اين انقلاب كه دست جهان خواران را از ايران بزرگ كوتاه كرد با تأييدات غيبي پيروز گرديد.»

تأكيد نمودند :«بنابراين نبايد شك كرد كه انقلاب اسلامي‌از همه انقلاب‌ها جداست هم در پيدايش وهم دركيفيت مبارزه وهم درانگيزه انقلاب و قيام‌، ترديدي نيست كه اين تحفه الهي و غيبي بود كه از جانب خداوند منان براي ملت مظلوم و غارت زده عنايت شده است. »


سایت شهید آوینی



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 20 / 11 / 1395

 





امام و انقلاب و قدرت نمايي خيره كننده اسلام

انقلاب اسلامي‌در يكي از حساس‌ترين نقاط جهان هم چون زلزله‌‌‌‌هاي غير مترقبه اردوگاه آرام و بي دغدغه استكبار عالمي‌رابه شدت به لرزه در آورد.

با وقوع انقلاب اسلامي‌ايران «براي اولين بار يك كشور مسلمان به طور موفقيت آميزي قدرت‌‌‌‌‌هاي بزرگ غربي را به مبارزه طلبيد‌، آنان را تحقير كردو به منافع ماديشان خسارت واردكرد. »و چون صاعق‌‌‌‌هاي عظيم آسمان جهل و غفلت وعناد را شكافيد و خواب خوش تحليل‌گران و نظريه پردازاني كه افول اديان الهي راامري محتوم،پيش بيني مي‌كردند آشفته كرد وانبوه ونظريات آنها را از اعتبار ساقط نمود.

«از نظر سمبوليك‌، انقلاب ايران نخستين پيروزي مسلمين بر غرب‌، از قرن 16 به اين طرف محسوب مي‌شود،نكته اين جاست كه اسلام عامل هدايت كننده اين انقلاب بوده و هيچ يك از اسم‌‌‌‌‌هاي غربي‌، ناسيوناليسم‌، كاپيتاليسم،كمونيسم،و سوسياليسم در آن نقشي نداشتند. »

قدرت‌‌‌‌‌هاي بزرگ غربي در مواجهه با عظمت‌‌‌‌‌هاي بي بديلي كه امام (ره)وانقلاب اسلامي‌آفريده بود با پتانسيل نهفته و قدرت اسلام آشنا گرديد.

روزنامه تايمز در اين باره نوشت :«اوج‌گيري خيزش مذهبي به دنبال بركناري شاه توسط امام خميني(ره) درايران جريان يافت و سراسر جهان رادر نورديد ودر پاييز سال 1357 دنياي غرب به دليل انقلاب ايران بار ديگر اسلام را كشف كرد.... ما غربي‌ها خيلي زود فهميديم كه الله اكبر در عربي به معناي خداي بزرگ است مي‌باشد.»



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 20 / 11 / 1395

 







امام امت قدس سره از 22 بهمن همچون 15 خرداد، 17 شهريور، 12 فروردين و ... به عنوان «ايام الله‏» ياد كردند. و درباره چنين ايامى فرمودند: «بر ملت‏شريف ماست كه اين ايام الله را - كه هديه‏هايى از عالم غيب ربوبى است - با جان و دل حفظ و با چنگ و دندان نگهدارى كنند» . (1)

علامه طباطبايى در تفسير گران‏قدر الميزان مى‏نويسند: «با اين كه تمام روزها و تمام چيزها از آن خداى متعال است، ولى اختصاص دادن روزهايى به نام «ايام الله‏» يا يوم الله به خاطر آن است كه فرمان و امر خدا در آن روزها چنان آشكار است كه براى فرمان جز خدا، هيچ گونه ظهورى باقى نمى‏ماند، ايام الله زمان‏ها و شرايطى است كه فرمان خدا و آيات و نشانه‏هاى وحدانيت و سلطه الهى آشكار شده، يا مى‏شود;

مثل روز مرگ كه قدرت و سلطه «آخرت‏» در آن روز آشكار مى‏شود و اسباب دنيوى از تاثير مى‏افتد، يا روز «قيامت‏» كه هيچ كس براى ديگرى مالك هيچ چيز نيست، و در آن روز فرمان از آن خداست. يا مثل ايامى كه خداوند در آن‏ها قوم «نوح‏» ، «عاد» و «ثمود» را به هلاكت رسانده، كه در امثال اين گونه روزها، قهر و غلبه الهى آشكار شده و معلوم مى‏گردد كه تمامى عزت متعلق به خدا است.


ممكن است كه منظور از ايام الله ايامى باشد كه نعمت‏هاى خداى متعال آشكار است; مثل روز خروج نوح و اصحابش از كشتى با سلام و سلامتى و بركت‏هاى الهى يا روز نجات دادن ابراهيم از آتش يا غير اين‏ها ... از حوادث و ايامى كه جز به خدا نمى‏توان به ديگرى نسبت داد، اين‏ها روزهاى خاص خدائى (ايام الله) است ...» . (2)


پس ايام الله روزهاى بزرگ و تاريخى و سرنوشت‏سازى است كه در تاريخ يك ملت‏يا در سرنوشت‏يك نسل يا كلا در سرگذشت «انسان‏» پيش مى‏آيد.

گاهى به صورت نعمتى بزرگ و گاهى به صورت عذابى عظيم و دردناك كه حتى منجر به زوال يك ملت گشته و نام «عذاب استيصال‏» به خود مى‏گيرد.


علامه طباطبايى رحمه الله در جاى ديگر مى‏فرمايد: «ايام الله ايامى است كه هيچ حكومت و سلطه‏اى نيست، مگر براى خدا، مثل روز مرگ، برزخ، روز قيامت و روز عذاب استيصال ...» . (3)





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 19 / 11 / 1395

Image result for ‫شاخص‌ها و ملاک‌های سنجش پیشرفت؟‬‎

شاخص‌ها و ملاک‌های سنجش پیشرفت چیست؟ چرا مقام معظم رهبری این شاخص‌ها را ملاک پیشرفت معرفی کرده‌اند؟این شاخص‌ها چگونه باعث پیشرفت ملت شده‌اند؟ تأثیر این شاخص‌ها در پیشرفت ملت چیست؟

رهبر انقلاب، در سفر به استان خراسان شمالی، در جمع مردم بجنورد، پیشرفت را هدف ملت ایران معرفی کردند و اشاره کردند که «در طول مدت 30ساله‌ی انقلاب، به طور مرتب پیشرفت کرده‌ایم...» (بیانات رهبر انقلاب در سفر به خراسان شمالی، 19 مهر 91)
با توجه با این فراز از بیانات رهبر معظم انقلاب، می‌بایست برای داشتن فهم دقیقی از صحت حرکت در مسیر و لزوم برنامه‌ریزی دقیق برای آینده، شاخص‌ها و ملاک‌های متقن داشت تا بتوان با کمک آن‌ها و رصد دائمی موقعیت خود، تحلیلی منطقی و منطبق بر واقعیات ارائه کرد.
نخست اينکه؛ شاخص‌ها و ملاک‌های سنجش پیشرفت چیست؟

آنچه اغلب در متون و اظهارات مطرح می‌شود تعبیر «توسعه» است، اما مقام معظم رهبری بر کاربرد مفهوم پیشرفت تأکید دارند که الزامات و بار معنایی خاص خود را به همراه دارد. لذا باید اهتمام جدی داشت تا این مفهوم به محور گفتمان عمومی کشور تبدیل شود. در گفتمان توسعه‌محور، عرصه‌های مختلفی از جمله توسعه‌ی سیاسی و توسعه‌ی اقتصادی مطرح شده است. در دوران اصلاحات، مفهوم توسعه با اولویت توسعه‌ی سیاسی محوریت پیدا کرده بود و با تغییر گفتمان حاکم، مفهوم «پیشرفت» کانون و محور گفتمان جدید قرار گرفت. مقام معظم رهبری، در بیاناتی که در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی با موضوع الگوی اسلامی‌ـ‌ایرانی پیشرفت در تاریخ 10 آذر 89 داشتند، 4 عرصه را برای پیشرفت مطرح فرمودند:

1. پیشرفت در عرصه‌ی فکر

2. پیشرفت در عرصه‌ی علم

3. پیشرفت در عرصه‌ی زندگی

4. پیشرفت در عرصه‌ی معنویت

به تعبیر ایشان، چهارمین عرصه که از همه‌ی عرصه‌ها مهم‌تر بوده و روح عرصه‌های دیگر به شمار می‌رود. پیشرفت در عرصه‌ی معنویت از منظر مقام معظم رهبری عبارتست از اینکه جامعه باید مبتنی بر باورهای قرآنی تبدیل به جامعه‌ی متفکر شود. مطلوب ایشان، جوشیدن فکر و اندیشه در سطح جامعه است و در این راستا بر این نکته تأکید دارند که پیشرفت در عرصه‌ی فکر، باید از مجموعه‌ی نخبگان آغاز شده تا به این وسیله به آحاد مردم منتقل شود.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی